دلنوشته [ سحر رستگار ]

باید بروند درِ آن اداره ی راه سازی را گِل بگیرند
وقتی هنوز جاده ای برایِ آمدنت نساخته اند...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک روز هم یکی میاید که مرا برای خودم بخواهد
که قلقم را بلد باشد و به من فرصت ناز کردن بدهد ...
کسی که با رفتنش مرا از [خیابان]ولیعصر بیزار نکند.
یکی که من برایش یکی مثل همه نباشم. ایموجی قلب هایش، لبخندش ، جانم گفتنش هایش، وقفِ عام نباشد...
من منتظر کسی هستم که همه در حسرت چشم هایش بسوزند و من ولی هر لحظه که دلم خواست ببوسمش..
میدانی شک ندارم روزی کسی میاید که ممنوعه ی همه باشد و حلال ترینِ من...
که برایِ همه همان مغرورِ دوست نداشتنی باشد و برایِ من مهربان ترینِ خواستنی
کسی که زیلویِ نیم متری مان را روی چمن خیس پهن کند و بی خیال به عالم و آدم و ادعایِ روشنفکری با من قهقهه بزند و بستنی خوردنِ دخترکِ موخرگوشی را مسخره کند و به یادِ فرزند نداشته مان بیفتد که برایش اسم انتخاب کند و از آرزوهایمان برایش حرف بزند، سرِ اینکه او بگوید پزشکی بشود که سرطان را درمان کند و من بگویم شاعرشود و حال مردم را خوب کند هی بحث کنیم و آخرش بگوید"اصلا به ما چه هرچی که خودش خواست"

یک روز کسی میاید که مالِ خودم باشد...
که وقتی گفت
" امروز سرم شلوغه بهت زنگ میزنم" دلم به هزار جا نرود...
یک روز یکی میاید که بلدمان باشد
کمی صبر...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضی حرف ها را انگار خدا
برای آدم های خاصی ساخته است
که آنقدر بهشان میاید ...
مثلِ "دوستت دارم" گفتن به "تو"...
***
مثل انتشار یک شایعه در روزنامه‌ای کثیر الانتشار
مثل آبروی ریخته شده
مثل قاصدکی معلق در هوا
دوست داشتنت از دستم در رفته است
و دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی ادبیات
نویسنده رسمی ادبیات
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,675
پسندها
پسندها
6,155
امتیازها
امتیازها
338
سکه
85
آفتاب گردان ها هر صبح
به دنبالِ نورِ خورشیدند
و من هر صبح به دنبالِ تو...
خواستم بدانی
آفتاب گردان بدونِ نور خورشید میمیرد...



سحر رستگار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینطوری که نمیشود!
اصلا چه کاریست هرشب،
هرشب به تو فکر کنم،
وقتی همه چیز تمام شده است..
بالاخره از یک جایی به بعد باید دل کند
و فراموش کرد..
عزمم را جزم کرده ام
دیگر به تو فکر نکنم...
راستی پتوئی ،
ملحفه ای ،
روی خودت بینداز ،
هوا دارد سرد میشود
یک وقت سرما نخوری..

سحر_رستگار
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
اگر دوستش دارید به زبان بیاورید، پانتومیم که بازی نمیکنید.
از ترسِ باختن با اشاره میخواهید بفهمانید، واقعا دوستش دارید و به زبان نمی آورید.
یکی از راه میرسد که بی هیچ عشقی تکیه کلامش دوستت دارم است،
می آید،
میگوید،
میبرد دلش را،
و شما میمانیدُ

دوستت دارم هایی که در عطرِ پیراهنش جا مانده است...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین