فکر کنید ازدواج کردید ولی...

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع افسونگر
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نمیدونم..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمی‌دونم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: هیوم
تنهایی ادامه میدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنها زنذگی میکنم و یادش رو زنده نگه میدارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از شدت غم یا خودم میمیرم یا خود کشی میکنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

فکر کنید ازدواج کرده اید و خیلی همسرتان را دوست دارید...
شما زندگی خیلی خوبی دارید و احساس می کنید در کنارش واقعا خوشبخت هستید. زندگی شما به خوبی پیش می رود که همسر شما میمیرد!

شما چه می کنید؟

بعد از مدتی مجدد ازدواج می کنید؟

خودک*شی می کنید؟

دیگر هیچوقت عاشق نمی شید و ازدواج نمی کنید؟؟؟
به طور فرض تصمیم شما چیست؟

اسپم ممنوع



حتما اون موقع خدا یه برنامه‌ای برامون داره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنها زندگی میکنم یجای خیلی دور
بعد برمیگردم پیش خانواده ام و فکر نمیکنم هیچ وقت بتونم ازدواج کنم
مگر اینکه طرف مقابلم (اون جدیده) بتونه با یه ادم عاشق سر کنه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب خودک*شی نه! چون عذاب وجدان دردی که اطرافیانم می‌کشن ولم نمی‌کنه.
اما قطعا تا آخر عمرم توی قلبم می‌مونه و کسیه دیگه‌ای نمی‌تونه جاش رو بگیره.?
( بیا همه رمانتیک شدن واسه من هی می‌گم کم رمان بخونید واسه همینه! حالم داره از خودم به هم می‌خوره با این افکار رمانتیکی که جدیدا دچارشون شدم)?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گور باباش.

اصلا به من چه
خواست نمیره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین