نشانهگذاری شاید ساده به نظر برسد اما بسیار مهم است. گاهی نشانهگذاری نادرست یا عدم نشانهگذاری باعث میشود منظور نویسنده آنطور که باید به خواننده منتقل نشود.
جملهٔ معروف «بخشایش لازم نیست اعدامش کنید» را حتماً به خاطر دارید. فقط یک ویرگول میتواند مشخص کند که جمله را چهطور باید خواند.
طبق نظر دکتر حسن ذوالفقاری، اصل بر جدانویسی کلمات است. هر کلمه که یک واحد معنایی مستقل را تشکیل میدهد یا پیوسته نوشتن آن موجب دشواری در خواندن و نوشتن و طولانی و پُردندانه شدن کلمه میشود، جدا نوشته میشود.
در این مورد بحث نیمفاصله هم پیش میآید. کلمههایی که در کنار هم یک کلمهٔ مستقل را تشکیل میدهند با نیمفاصله به هم وصل میشوند.
مانند:
دانش آموز: دانشآموز
تقسیم بندی: تقسیمبندی
ستاره ها: ستارهها
رو به رو: روبهرو
اما کلمههایی را که شیوهٔ نوشتن آنها بهصورت پیوسته پذیرفته شده است به همان صورت معمول مینویسیم.
یکی از مواردی که کمک میکند تا منظور نویسنده بدون ابهام به خواننده منتقل شود املای صحیح واژگان است. گاهی یک اشتباه در تلفظ یا نوشتن کلمهای میتواند مفهوم جمله را به سمتی که نباید هدایت کند.
نمونههایی از اشتباهات رایج املایی
گاهی هم کلماتی که در خواندن شبیه به هم هستند اما املای متفاوتی دارند به اشتباه به جای هم به کار برده میشوند.
حشو یا تکرار زائد در زبان به دو شکل مختلف اتفاق میافتد.
یک: زمانی که دو کلمه با هم ترکیب شوند که هر دو دارای یک معنی باشند؛ یعنی یکی از کلمهها مفهوم آنیکی را در خود داشته باشد. وقتی این کلمه نقش توضیحی نداشته باشد و حذف آن خللی به متن وارد نکند حشو است.
حشو زیبایی نوشته را کم میکند.
در نثر فارسی خیلی اوقات حشو میبینیم که به دلیل ناآگاهی نویسنده است.
در جدول زیر نمونههایی از حشو را که بهصورت ترکیب دو کلمه آمده میبینید:
دو: گاهی ممکن است کلمهٔ زاید بهصورت ترکیبی به کار نرفته باشد؛ یعنی در یک جمله نشانه یا کلمهای زاید است.
نوشتن یا ننوشتن تنوین در زبان فارسی مسئلهای بحثبرانگیز است.
اما یک قاعدهٔ اصلی و همیشگی وجود دارد که کلمات فارسی تنوین نمیپذیرند. بهتر است بهجای نوشتن آنها با تنوین، قیدهای مناسب بسازیم.
داریوش آشوری میگوید:
میتوانیم عادتهای دیرینه را کنار بگذاریم و با واژههای عربیتبار همچون واژههای پذیرفتهشدۀ فارسی رفتار کنیم و بهقاعدۀ درستِ فارسی از آنها قید بسازیم، چنانکه نویسندگان فارسی در سدههای آغازین میکردند. برای مثال، بهجای «تقریباً» بگوییم «بهتقریب» یا ظاهراً/ بهظاهر، سریعاً/ بهسرعت، دقیقاً/ بهدقّت، ابداً/ تا ابد، تدریجاً/بهتدریج و جز آنها؛ بنابراین، خندهدار است که از گاه «گاهاً» بسازیم و آنگاه آن را «گاهن» بنویسیم. صورت قیدی گاه «گهگاه» است یا «هرچندگاه» یا همان خودِ «گاه» و در زبان گفتار «گاهگُدار» و نه هرگز «گاهن»! در یک سدۀ اخیر، با رو کردن نثر فارسی به ساختار اصلی دستوری در فارسی و دوری از کاربرد دستور عربی در فارسی، کاربرد تنوین در نثر فارسی پیوسته رو به کاهش داشته است، امّا عادتهای دیرینه همچنان چندی را سر پا نگاه داشته است.
در جدول زیر نمونههای معادل فارسی بهجای کلمههای تنویندار را میبینیم:
یکی از مواردی که نوشته را زیباتر و خواناتر میکند ایجاز است.
امروزه که اغلب عادت داریم به پُرگویی و شاخ و برگ دادن به نوشتهها، ایجاز و پرهیز از درازنویسی یک مزیت است.
رضا بابایی میگوید:
برای اینکه به بیماری درازنویسی گرفتار نشویم، نخست باید نوشتار خود را به محیطی صمیمی برای گفتوگو با خواننده تبدیل کنیم و از ادبیات «راقم سطوری» بپرهیزیم. راقم سطور، کسی است که گرایش بیمارگونهای به استفاده از حشو و کلمات اضافی دارد. او آنقدر با خوانندهاش صمیمی نیست که بتواند از کلمۀ «من» استفاده کند و معمولاً ترجیح میدهد تعابیری مانند «اینجانب»، «نگارنده» و «راقم این سطور» را به کار ببرد.
ممکن است که گاهی نویسنده برای توضیح دادن بیشتر موضوع و شفافسازی، ناخواسته در دام زیادهگویی بیفتد اما بهتر است آگاهانه به پیرایش نوشتهاش بپردازد.
برای مثال جملهٔ زیر را بخوانید:
«درازنویسی یعنی نویسنده برای اینکه متن خود را شفاف و واضح بیان کند و منظور خودش را به مخاطب انتقال دهد بهطوریکه خواننده کاملاً متوجه مقصود او بشود مدام از عبارتهای تأکیدی و قید و صفتهای بیهوده استفاده میکند.»
اگر این جمله را با صدای بلند بخوانید، نفستان بند میآید.
برای اجتناب از درازنویسی راههای مختلفی وجود دارد:
یک:
حذف جملههای میان پیوندی
در جملهٔ بالا میتوان برخی از جملات را بدون اینکه خللی به متن وارد کنند، بهطور کامل حذف کرد.
«درازنویسی یعنی نویسنده برای اینکه منظور خودش را به مخاطب انتقال دهد از عبارتهای تأکیدی و قید و صفتهای بیهوده استفاده میکند.»
دو:
تقسیم جملهٔ بلند به چند جملهٔ کوتاه
«درازنویسی یعنی نویسنده برای اینکه متن خود را شفاف و واضح بیان کند و منظور خودش را به مخاطب انتقال دهد بهطوریکه خواننده کاملاً متوجه مقصود او بشود مدام از عبارتهای تأکیدی و قید و صفتهای بیهوده استفاده میکند.»
درازنویسی یعنی نویسنده برای بیان منظور خودش از عبارتهای تأکیدی استفاده کند. بهکاربردن قید و صفتهای زیاد هم منجر به درازنویسی میشود.
سه:
حذف عبارتها و کلمات زاید
«داستان زندگی ایوب پیامبر مربوط به مصیبتهای زندگی حضرت ایوب است و آزمایشی که حضرت ایوب، این پیامبر الهی، در آن شرکت میکند.»
داستان ایوب (ع)، به آزمایشها و مصیبتهای زندگی آن حضرت میپردازد.
چهار:
تبدیل جملههای معترضه به عبارتهای بدلی
شاهرخ ایزدان که معلم است و اهل شیراز است این روزها به کار کشاورزی هم میپردازد.
شاهرخ ایزدان، معلم شیرازی، این روزها به کار کشاورزی مشغول است.
پنج:
تبدیل کلمهها و عبارتهای بلند به کوتاه
شش:
تکیهکلامهای نابهجا
ببخشید من در زمینهٔ نویسندگی سررشتهای ندارم و جسارت میکنم و این حرف را میزنم. به عقیدهٔ من نویسندگی یک مهارت مهم است.
نویسندگی مهارتی مهم است.
خیلی از این تکیهکلامها را در زبان گفتار به کار میبریم اما در نوشتار ضرورتی ندارد.
مانند:
در این رابطه، به عقیدۀ من، گمان میکنم، درواقع، باید بگویم که…، مسلم است و…
اگر دقت کنید در نوشتههای خیلی رسمی یا متون و نامههای اداری استفاده از فعلهای «میگردد، میباشد، میسازد و مینماید» زیاد است. درحالیکه این فعلها در معنای خودشان به کار نمیرود.
فعل گردیدن به معنی چرخش به دور چیزی است. برای مثال زمین به دور خورشید میگردد. درست نیست که از آن بهجای فعل میشود استفاده کنیم.
برای مثال:
توصیه میگردد که نویسندگان خواندن متون کهن را جدی بگیرند.
توصیه میشود که…
میباشد از مصدر بودن است اما کاربرد زیادی ندارد و بهتر است از آن استفاده نکنیم.
خدمات این مرکز برای مستمندان رایگان میباشد.
خدمات این مرکز برای مستمندان رایگان است.
امروزه از فعل ساختن بهجای فعل کردن بسیار استفاده میشود.
آگاه ساختن دانش آموزان از مسائل بهداشتی وظیفه مربی بهداشت است.
آگاه کردن دانشآموزان…
گاهی هم برای پرهیز از تکرار از فعل نمودن بهجای فعل کردن استفاده میکنند.
از شهروندان عزیز تقاضا مینماییم که تا حد امکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده نموده و موجب افزایش ترافیک نشوند.
از شهروندان عزیز تقاضا میکنیم تا حد امکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند و موجب افزایش ترافیک نشوند.
شاید بتوان گفت رایجترین کاربرد نابهجای فعل استفاده از هست بهجای است است.
هست به معنی «وجود دارد» نباید بهجای است به کار رود.
فعل مجهول را بیشتر در نوشتهها و مقالات علمی میبینیم. بهتر است تا جایی که میتوانیم از فعل مجهول استفاده نکنیم؛ اما قبل از آن بهتر است چنین فعلهایی را بشناسیم.
در جملههای مجهول فاعل مشخص نیست و مفعول بهجای فاعل مینشیند. معمولاً در این نوع جملهها برای خواننده و مخاطب سؤال ایجاد میشود.
پرویز دیروز کشته شد.
چه کسی پرویز را کشت؟
نامه فرستاده شد.
چه کسی نامه را فرستاد؟
در جملههای مجهول نهاد یا فاعل وجود ندارد اما گاهی به اشتباه فعل جملهای که فاعل آن مشخص است بهصورت مجهول نوشته میشود.
دزدهای موزه توسط پلیس دستگیر شدند.
پلیس دزدهای موزه را دستگیر کرد.
نکتههای مهم درس توسط معلم گفته شد.
معلم نکتههای مهم درس را گفت.
استفاده از فعل مجهول از زیبایی و صمیمیت متن میکاهد و خواننده را دور میکند.