صفحه اصلی
تالارها
نوشتههای جدید
ویترین موضوعات
جستجو در تالارها
ویترین آثار
آخرین بررسی ها
جستجو در منابع
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
وبلاگ ها
اعتبار
معاملات
سکه: 0
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
منو
ورود
ثبتنام
فهرست
نصب برنامه
نصب
گزینههای بیشتر
تماس با ما
بستن منو
به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با ما باشید
ثبتنام
ورود
صفحه اصلی
جدیدترینها
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
آخرین فعالیت
Ads
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
پست های جدید وبلاگ
آثار جدید ویترین
آخرین فعالیت
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
سرهنگ نگاه معناداری به من و علی انداخت. دست علی را گرفتم و از اتاق خارج شدیم. چند دقیقه گذشت و بنفشه از اتاق بیرون آمد. از چهرهاش مشخص...
جمعه ساعت 15:33
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
ـ گفتم که من مخالفم. ـ چرا جناب سرهنگ! بچهها میتونن کمک بزرگی باشند. ـ آقای احمدی خطرناکه. چرا نمیخواید قبول کنید! ما چند بار شکست...
جمعه ساعت 15:32
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
از دوست بنفشه که کنارش نشسته بود خواستم تا وسایلش را جمع کند. نگهبان کتابخانه از ساختمان بیرون آمد. از همه بچهها خواست همراه...
جمعه ساعت 15:32
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
جلوتر رفتم و علی را همراه خودم بردم. کنارش نشستم و گفتم: - بنفشه خانم خوبی؟ امیدم. چیشده؟ بنفشه نگاهی به دخترها که دورمان حلقه زده بودند...
جمعه ساعت 15:32
Noor
به موضوع
دنباله دار
ツ حاضری کاری که نفر قبل میگه رو انجام بدی؟ ツ
پاسخ دادهاست.
صد در صد حاضری پیراهن کثیف و چروک با شلوار پاره بپوشی بری بیرون ؟ عوضش بهت ۱۰۰ تومن پول بدن -2-37-=}
جمعه ساعت 15:32
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
دست لرزانش را به آرامی گرفتم: - باشه علی. بعد مدرسه میریم کتابخونه. تو آروم باش الان. با خوردن زنگ مدرسه من و علی راهی کتابخانه شدیم...
جمعه ساعت 15:32
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
تا سه روز با هیچکس حرف نزدم. نه جواب تلفن کسی را دادم و نه جواب پیامهایشان را. روز چهارم که به مدرسه رفتم؛ علی را در حیاط مدرسه دیدم...
جمعه ساعت 15:31
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
همراه علی در پارک قدم میزدم. هر کدام یک بطری آب دستمان بود. علی شروع کرد به تعریف کردن: - ببین امید تو از جزئیات ماجرا باخبر نیستی...
جمعه ساعت 15:31
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
علی با تعجب مرا نگاه میکرد. بخاطر سیلی که از من خورده بود، ناراحت بود. با دستش تنم را به عقب هل داد: - چرا میزنی؟ ها! ببین چی میگی؟ چه...
جمعه ساعت 15:31
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
آقای احمدی از جایش بلند شد. کت طوسیش را در آورد و پشت صندلیاش آویزان کرد. با چشمهای میشی رنگش نگاهی به من انداخت: - توجیه نیست...
جمعه ساعت 15:30
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
چشمانم را به زمین دوخته بودم و تمام اتفاقات در آن اتاق برای مرور شد. پروندههای بایگانی شده. بچههای نخبه. خانوادههاشون. آقای احمدی...
جمعه ساعت 15:30
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
داخل اتاق معاونت، روی صندلی چرمی مهمانان نشسته بودم و بیوقفه پایم را تکان میدادم. در اتاق باز شد. پیرمردی که آن روز در اتاق دیده بودم...
جمعه ساعت 15:30
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
کیف چرمی قهوهای رنگی روی میز بود. سمت میز رفتم. داشتم به کتابهای روی میز نگاه میکردم که دستی روی شانهام نشست. صدایی آمد: - داداش...
جمعه ساعت 15:30
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
به
حدیثه خانم نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه جنایت در کتابخانه | حدیثه ادهم
با
Like
واکنش نشان داد.
تمام شب را با استرس خوابیدم. یک روز گذشت. ساعت هفت صبح از خواب بیدار شده بودم، قطرات اشک گوشه چشمم کریستال بسته بودند. هوای پاییز کمی...
جمعه ساعت 15:29
Noor
به موضوع
همگانی
[ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]
پاسخ دادهاست.
بعضیا یه مدت نباشن ببینیم تار عنکبوت میبنده یا نه
جمعه ساعت 15:29
صفحه اصلی
جدیدترینها
این سایت از کوکی ها استفاده می کند. با ادامه استفاده از این سایت، شما با استفاده ما از کوکی ها موافقت می کنید.
تایید
ادامه مطلب…
بالا