تو جامعه شناسی یازدهم یه درسی هست چند تا جامعه شناس غربی اومدن گفتن هرکی داره بچه بیاره آینده بچشو تأمین کنه و هرکی هم نداره بمیره، چار تا مرفه بی درد اومدن این نظریه رو نقض کردن.. اتفاقاً اونا میفهمیدن چخبره دنیا دست کیه، این خانوادههایی که ندارن فقط آینده اون بچههای بی گناهو به گند میکشن، که تو کل زندگیشون خجالت بکشن و تو سری خور باشن و آخرشم بیشترین توقعو از همین بچههای بدبخت دارن.
نمیدونم؛ کی پنج بهمن شد؟
چشات رو ببندی پنج فروردین میشه؛ سنگ نمیبینی به سرت بزنی.
حس میکنم از پونزده سالگی به این طرف یک خوره زمان وجود داره !
یانه یک سیاه چاله که توروغرق سیاهی ها میکنه...
امیدوارم از بیست سالگی به اون طرف اتفاقات خوبی برام رقم بخوره
سپردم دست بالایی اون بهتر از هرکسی میدونه چی میشه!
ما،ساز رو میزنیم متن اهنگ با اون خوشتر مینوازه
سعی کنید مستقل بشید
مستقل
مستقل
مستقل
تاکییدمیکنم "میم سین ت قاف لام"
مخصوصا اگه تو یک خانواده ایی قرار دارید که حتی برای دستشویی رفتن بایداجازشون روبگیرید!
حالم از خودم بهم میخوره که نمیتونم حتی یک حریم شخصی داشته باشم
نمیدونم کی میتونم ازاد بشم ولی امیدی هم به ازادی ندارم ...
احساس...
خیلی از روزها شده گفتم این اخرین روزیه که زندم
اما نبود!
فردایی هم بود
وسال هایی که گذشت هم بود...
تا پای مرگ رفتم ولی...
چیشد دختر؟
هنوز که زنده ای ؟
میدونی؟!
نه نمیدونی!
بال هام رو شکستن ودیگه پرواز نکردم
گفتم عیبی نداره بجاش بدو تا بهش برسی
نفسی برای دویدن برام نذاشتن
گفتم عیبی نداره راه برو تا بهش برسی
پاهام رو شکستن
گفتم عیبی نداره سینه خیز برو تا بهش برسی
سینه خیز هم که رفتم زیرپاهاشون لهم کردن
هربار راهی برای بیرون کشیدن خودم از تو این باتلاق پیدا کردم
اما بازهم اخرش نرسیده و هنوز نفس میکشی
تااون نخواد نمیمیری این رو تو ذهنت حک کن :)
نمیدونم، ترکیب چند تا حس باهم
چند وقت پیش به مامانم گفتم من با فیلم ملی و راههای نرفتهاش خیلی گریه کردم آبجیمم تایید کرد رفته فیلمو ریخته رو فلش نشسته نگاه کرده دو ساعت تو فکره هی به بابام میگه مگه دخترای من چی تو این فیلم دیدن که گریه کردن مگه ما چیکار کردیم
جدی گرفته