تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

شاعر: DARVIN_am
نام اثر: دلِ مرهم گریز
قالب: سپید
مقدمه:
هراس می‌گیرم از عاشقی،
وقتی که نامت را می‌شنوم و
دلم که نه،
کل وجودم
به تلاطم می‌افتد!
عذاب این عاشق را از من بگیر
و یادی شو، در کنج خیالم
نگذار پای چشمانت از این جلو تر بروند.
آرامش بودنت را نمی‌خواهم،
این دل مارگزیده حتی از مرهم هم گریزان است!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Mr.Rad

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
عضویت
19/5/20
ارسال ها
1,276
امتیاز واکنش
7,717
امتیاز
169
سن
29
محل سکونت
Tehran
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
بسمِ آنکه قلمی را ثمر بخشید... .
1652851413443.png


نویسندگان گرامی، صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
__________
پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و شرایط تایپ آثار ادبی در " انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.
| قوانین جامع مجموعه اشعار |
| قوانین تایپ مجموعه شعر |
__________
دقت داشته باشید بعد از 10 پست اثر شما ملزوم به داشتن جلد است، در تاپیک زیر درخواست خود را ثبت نمایید.

| تاپیک جامع درخواست جلد |
__________
بعد از "15 پست" می‌توانید ابتدا درخواست نقد و سپس درخواست تگ بدهید.
| درخواست نقد اشعار |
| درخواست تگ برای اشعار |
__________
همچنین پس از ارسال حداقل 25 پست، پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی‌های لازم صورت گیرد.
| اعلام اتمام مجموعه شعر |
__________
|با آرزوی درخشش قلم شما |
[مدیریت تالار بوستان شعر
]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

برگه‌ی سفید دلم را به دستت دادم!
تا باهم عشق بکشیم و من نگاره‌ی باهم بودنمان را
به دل دنیا قاب کنم!
توقع نداشتم، برایم داوینچی شوی...
می‌خواستم نگارگر عشقمان باشی و بس!
اما تو!
چه بچگانه قلم سیاه را در دست گرفتی
و روزگارم را چون آبشار گیسوانت، سیه کردی...
خط به خطش روی دلم حک شده است!
پاک نمی‌شود! راستش را بگو!

نقاشی بلد نبودی یا رسم عاشقی را؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

کجای کار می‌لنگید؟
خودش سرباز من،
اما برای غیر می‌جنگید!
دلم را از برایش که سپر کردم،
از من رو برگرداند و

با طنازی به دور رقیبان می‌چرخید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

همچون سرابی وسوسه انگیز،
وسط بیابان بی‌آب و علف!
دلم بی قرارانه او را در تمنا داشت.
به سویش دویدم،
که به ناگاه
پای دلم پیچ خورد و
در قعر نگاه‌ش پرت شدم.

یوسف وار در چاه‌ش ماندم!
آنقدر عمق زیاد بود که جز او کسی را نمی‌دیدم،
اما آن چشم ها گویی در جست جوی چیز دیگر بودند!
قطره‌های مرواریدی که از چشمانش می‌ریخت، راه خروج را به من نشان می‌داد.

و خدا را شاهد میگیرم نمیجنگم برای دلی که در اسارت نگاه دیگریست!...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

زمین گرد است عزیز من!
می‌دانی؟!
به پایم می‌افتی،
درست در لحظه‌ای که بی‌جانی
مژده‌اش را می‌دهم...
تماشا کن!

این خط این هم نشانی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

درخت خشک!
از برای چه قامتت خم شده؟
دیدی که بهارانت گذشت،
برگ های سبزی که
پربارت کرده بودند؛
یک به یک ریختند
و همراه جارو پیرمرد نارنجی پوش شدند،
تنها من مانده بودم به وقت پاییز غمت
همراهت خشک شدم و دم نزدم!
به تنت زیادی میکردم مگر؟
که مرا از شاخه دلت رها کردی
زیر پای غرور عابران بی رحم
به لهستان کشاندی
من که نیستم...
این روز ها

به که نفس میدهی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

لحظه ای را بنشین فکر فردا نکن
زندگی امروز است
چه کسی است که فردا را دیده؟
چه کسی به گذشته رفته و از آن گل چیده؟
امروز را زنده باش
لبخندی بچسپان به کنج لبت
و کوک کن عقربه ساعت احساست را
روی یک حالت خوب
نگو قلبم درد دیده
فکر فردا نکن

که هیچکس آن را ندیده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237
نخ و سوزن بیاور!
باید فکری دیگر به حال این دل کنم،
تکه تکه هایش را به هم پینه بزنم
یا شایدم دلی دیگر بدوزم،
و میدانم
مانند اولش نم یشود.
چونکه،
من اصلا خیاط خوبی نیستم؛
یا آنقدر تنگ میدوزم که
در آن جا نگیری،

یا آنقدر گشاد که به تنت زار بزند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

آنقدر فریاد هایم را دل خفه کرده ام،
که اگر به چشم هایم نگاه کنی کر می شوی؛
خط های پیشانیم،
خط به خط درد هایم هستند!
هیچ مترجمی پیدا نشده که بتواند،
حتی یک خطش را ترجمه کند.
همانند کتابی که کودکی پنج ساله نوشته،
نه کسی حاضر است مرا بخواند؛
نه خود حاضر هستم از خجالتم

خودم را به کسی بشناسانم.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237

میگویند دلش از سنگ است،
همان قدر سفت و سخت؛
اما همین سنگ ها
اعتبارشان از کسانی که
نمیتوانند به یک نفر وفا دار بمانند
خیلی بالاتر است؛
سنگ ها دیر دل میدهند اما ماندگارند.
میشود با آن سنگ،
آشیانه ای از جنس عشق ساخت
بدون ترس از آنکه سقف بریزد؛
سنگت را به هیچ نرم قلبی نمیفروشم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237
unnamed (1).gif


تکه ای ابر هم که باشی،
فشاری که به سویت وارد شود؛
میرنجی و گریه هایت آسمان را برمیدارد.
اما انتخاب کن!
گریه ات را در چه مسیری بریزی
باران گاهی باعث خر*اب شدن زار و زندگی مردم می شود،
و گاهی اوقات
باعث خندید غنچه گلی
که کل زندگیش را به امید آمدن او سپری میکرده.
unnamed (1).gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237
عشق را به اشتباه معنا کردند و
زیر هو*س هایشان امضا زدند،
یک عاشق!
و چه دل ها که شکستند،
و چه امید ها که نا امید کردند.
عشق!
تو خودت اعتراضی نداری؟
نکند طبق گفته افسانه ها
آدمی باشی،
کر و کور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SHAHIN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/5/20
ارسال ها
7,064
امتیاز واکنش
16,627
امتیاز
237


احساس تو چقدر نفس گیر است!
وقتی که پیچک افکارت به دور من میگردد،
و عشق همچون هوا در فضا جاری میشود.
من در تقلای نفسی!
ذره به ذره عشق را به ژرفای وجود میکشم.
عشقی که بعد مدت ها به منزلگه خویش برگشته
و قصد خانه تکانی دارد؛
عشقی که باران میشود برای رشدم،
آفتاب میشود برای درخششم،
و روحم را طراوت میسازد.
گاهی مرز عشق را جابه جا باید کرد.
و پنجه در پنجه احساس قدم برداشت،
رد پایی بماند به یادگار

در دفتر عاطفه ها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8