در گام اول توصیفات شما باید از کلیشه دوری کند. مثلا: چشم آبی، موی طلایی، ل*ب قلوهای. این توصیفات کنار هم در کافه نویسندگان باعث ساخته شدن یک شخصیت قالب میشود.
توصیفات نباید تزریقی باشد، مثلا پشت سر هم بگویید: خانه دیوارهای چوبی داشت و سقف سفید و کاناپههای مشکی و میزهای سنگی.
چون هم در ذهن مخاطب نمیماند هم باعث میشود در باقی جاها توصیف کم بیاورید.
بلکه بهتر است در توصیفات خود از حالات شخصیتها و خط داستانی برای توصیف غیرمستقیم بهره گیرید. مثلا بگویید:
- صندلی آهنی را با صدای قیژمانندی عقب کشید و پشت میز ناهارخوری چوبی نشست. با افسوس فراوانی به دیوارها و سقف ترکخورده نگاه کرد و با کشیدن آهی به سمت اجاق گاز کهنه و کثیف گوشهی آشپزخانه رفت.
یا در خصوص توصیف چهره جای چنین توصیفی:
در آینه به خود نگاه کردم. چشمهای سبز و موهای خرمایی و صورت گرد و بینی معمولی و ل*بهای درشت داشتم.
پس باید غیرمستقیم توصیف کنید:
چشمان عسلیام را با خستگی میبندم و دستم را زیر چانهی گردم میگذارم. چسبیدن موهای مشکی عرقکردهام به پیشانی بلندم کلافهام میکند.
همچنین سعی کنید توصیفات منسجم داشته باشید و نه جایی توصیف را کنار بگذارید نه جایی بیش از حد توصیف کنید.
توصیفات باید باورپذیری داشته باشند، برای مثال در ایران انسان بور و چشم آبی کم پیدا میشود و این چهره به اروپا تعلق بیشتری دارد، بنابراین حداقل یک شخصیت در
رمان ایرانی میتواند اینگونه باشد و آن هم باید در شهری زاده شده باشد که مردمش چنین چهرهای داشته باشند.
دیگر نکتهی باورپذیری این است که حتما نقصی در چهرهی شخصیت خود قرار دهید چون ما کمتر چهرهی بینقصی در جهان واقعی داریم.
سعی کنید در دیالوگ نیز توصیف داشته باشید، برای مثال:
- توی زله گرما این سوییشرت چیه پوشیدی آخه؟! چقدرم تنگه! من جات بودم توی اون لباس خفه میشدم!
همچنین سعی کنید علاوه بر توصیف اعضای معمول صورت مثل چشم و دهان و دماغ اجزای دیگری از بدن و صورت یک شخصیت مثل قد، ابرو، مدل گوش، اندازه سر، چاقی و لاغری، مدل پاها و دستها و... را نیز توصیف کنید.