-
-
Anreal به موضوع دنباله دار ツ حاضری کاری که نفر قبل میگه رو انجام بدی؟ ツ پاسخ داده‌است.نه حاضری به خاطر پول به یک خونه‌ی متروکه بری؟ -
Anreal به موضوع دنباله دار چیزی که نفر قبلی میگه رو داری؟ پاسخ داده‌است.دارم چشمای رنگی؟
-
Anreal به موضوع دنباله دار مـن یه کلمـه میگــم تو بگـو تلخ ِ یـا شیـرین؟! پاسخ داده‌است.شیرین گریه کردن؟
-
خسته از صبوری ...
-
برای آخرین بار از خطایت چشم پوشیدم ولی چشم پوشی آدم ها را بی لیاقت تر می کند..
-
دریاچه دل پاک و نجیبی دارد چندیست که حالات عجیبی دارد این موج که سر به صخره ها می‌کوبد با من چه شباهت عجیبی دارد
-
کاش می‌شد زمان را به عقب برگرداند و اشتباهات را جبران کرد:)
-
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با
Like واکنش نشان داد.
قسمت چهارم:فرقه فراماسونر پارت دوم گزارش روزانه ... نمیدانم این گزارش روزانه چندمین روز از سال هستش که مینویسم . از دیروز که مشغول... -
Anreal به hadi.ka نوشته در موضوع در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان با Like واکنش نشان داد.
قسمت چهارم: فرقه فراماسونری پارت اول کمی جلوتر نگاهم به جسد آن موجودی افتاد که در نزدیکی اتاق ۱۰۵ از پا درآورده بودیمش روی زمین بود و...
-
** در ابتدا کمی امید داشتم که حرف‌های لیلا دروغ باشد؛ اما از روز بعد که گُر و گُر سن و سال‌دار‌های فامیل برای پادرمیانی می‌آمدند و...
-
گوشه‌ی چادر را در چنگالم می‌فشردم، که حس‌های وحشتناکی که تحمل می‌کنم، تخلیه شوند. - دویدم که دختری که من آوردم تو این دنیای که تو بهش...
-
نمی‌خواستم حرفی بزنم که عصبانیتش چند برابر شود. لبخندی گوشه‌ی صورتم چسباندم و فقط شنیدم. دوست داشتم آخرین حرف‌هایش، شعر عاشقانه یا از...
-
حالم کمی بهتر شده بود و موقع حسابرسی رسیده بود، وقتش بود که حقیقت برملا شود. خلوت دو نفره در چارچوب فلزی ماشین شکل گرفته بود. آهسته...
-
لحظه‌ای از صدای تحکم آمیز مادر نگذشت که صدای گریه‌ی زهره بلند شد. از گوشه‌ی سفره سمتش خزیدم و سرش را در آغوشم کشیدم. - چرا گریه می‌کنی؟...
-
روی صندلی چرخ‌دار کیوان نشستم و سعی کردم از فرصت تماسی که پیش آمده برای بازگرداندنش به خانه استفاده کنم. - لیلا من خوبم، از خودت بگو...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
