صفحه اصلی
تالارها
نوشتههای جدید
ویترین موضوعات
جستجو در تالارها
ویترین آثار
آخرین بررسی ها
جستجو در منابع
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
وبلاگ ها
اعتبار
معاملات
سکه: 0
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
ثبتنام
فهرست
نصب برنامه
نصب
گزینههای بیشتر
تماس با ما
بستن منو
به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با ما باشید
ثبتنام
ورود
صفحه اصلی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
آخرین فعالیت Ramona.amore
Ads
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
گفتم: - میخوایم با بچهها بریم شکار! دوباره سوال بعدی رو پرسید: - شکار چیه؟ همون طور که گفتم، آراد یکی از اون بچههای فامیل رو مخی...
دیروز ساعت 19:16
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
همون طور که دیدید، ما فقط تو خونهی اصلی میمونیم پس بقیهشون خالی هستن؛ و تو یکی از همین خونههای خالی، چندتا گنجه وجود داره که توشون...
دیروز ساعت 19:15
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
و خودم هم بعد از چند دقیقه مالیدن چشمهام و خیره شدن به این ور و اون ور از جام بلند شدم. رفتم توی هال و بعد اتاق خودمون که شاهین هم داشت...
دیروز ساعت 19:14
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
بالأخره این دلقک بودن یه جا به داد من رسید. باور نکرد حرفم رو! اگر هر آدم دیگهای این حرفها رو میزد قطعاً یه تعجب غیرعادی تو بقیه...
دیروز ساعت 19:13
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
نکتهی جالبش اینه که اصلاً یادم نمیاد چهطوری دستهام رو باز کردن. انگار اون چند ثانیه از حافظهام کاملاً پاک شده باشه! از جام بلند شدم...
دیروز ساعت 19:11
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
صورتم آویزون شد. پام رو کوبیدم زمین و با نق نق گفتم: - نمیخوام! بابا من از مار میترسم اصلاً نمیتونم نزدیکش بشم. سیاوش با نگاهش...
دیروز ساعت 19:11
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
آقا بابا اسم پدر پدربزرگم بود. یعنی بابای سیاوش. من خطاب به آیاز گفتم: - این پسره با همه این جوریه؟ آیاز گفت: - آره بابا! فکر کنم تو...
دیروز ساعت 19:10
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
خونه هیچ وسیله و اسبابی نداشت. معماریش مال چهل سال پیش بود.. یعنی نه کفش موزاییک بود نه دیوارهاش رنگ شده بودن. قشنگ یه خونهی ترسناک و...
دیروز ساعت 19:08
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
قلبم یک دفعه زیادی آروم شد و سرعت ضربانش تقریباً اومد رو صفر. اون زنه بهم نزدیک شد و دقیقاً یادم هست آخرین چیزی که تونستم بشنوم این بود...
دیروز ساعت 19:07
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
با اعصاب خرد و سر و صورت خونی از در آویزون شده بودم و داشتم سعی میکردم بازش کنم و زیر ل*ب به بخت خودم فحش میدادم که یکدفعه قلبم ریخت...
دیروز ساعت 19:06
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
این جا یه خونهی روستاییه که صاحبهاش از دوازده ماه سال سه ماه فقط توش زندگی میکنن. بنابراین نمیشه انتظار داشت همیشه خیلی آب و جارو شده...
دیروز ساعت 19:05
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
برزین له شد. بالأخره من توسط یه مار نیش خوردم؛ یهذره باید زبونم نیشدار باشه نه؟ *** با نفوذ نور به پلکهام، از خواب بیدار شدم. با...
دیروز ساعت 19:02
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
یزدان این دفعه چندتا ضربه انگشتش به کلهام زد و بعد گفت: - نه! خالیتر از این حرفهاست. بعد دوباره از کوره در رفت: - تو جدی فکر هم...
دیروز ساعت 19:00
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
دستم هنوز درد میکرد و از طرف دیگه احساس ضعف داشت کلافهام میکرد. گفتم: - بابا! کی میرسیم؟ به جای بابا فرهاد جواب داد: - نیم ساعت...
دیروز ساعت 18:58
R
Ramona.amore
به
مینِرا نوشته
در موضوع
خوب
رمان سایهی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی)
با
Like
واکنش نشان داد.
بعد از این که پرده رو زد کنار و رفت بیرون دستهام رو مشت کردم و خیلی آروم گفتم: - یس! اینه! ماشالله به هوش و ذکاوتت پسر. شاید تنها...
دیروز ساعت 18:57
صفحه اصلی
این سایت از کوکی ها استفاده می کند. با ادامه استفاده از این سایت، شما با استفاده ما از کوکی ها موافقت می کنید.
تایید
ادامه مطلب…
بالا