آخرین محتوا توسط Zeynabgol

  1. Zeynabgol

    در حال تایپ رمان داستان شای (جلد اول مجموعه جدال حلقه‌ها) | Zeynabgol

    دانی، لاریا، جایکن و ژونیرا(Jonira) در طبقه پایین پایگاه هشت، منتظر بودند. جایکن، دانی و لاریا را به زور از طبقه بالا پایین کشیده بود، انگار که گرالز و عضو تازه‌کارشان جلوی در بودند. حالا بیست دقیقه گذشته بود اما هنوز خبری نبود. لاریا روی کاناپه فرسوده و خاک‌آلود دراز کشیده و بازویش را روی...
  2. Zeynabgol

    در حال تایپ رمان داستان شای (جلد اول مجموعه جدال حلقه‌ها) | Zeynabgol

    مسئول قرنطینه لبخند زد. شای از روی جمع شدن چشمان او متوجه لبخندش شد،چون هردوی آن‌ها ماسک زده بودند. مسئول قرنطینه دستش را بلند کرد و در انتهای تونل خروجی، مردی را به شای نشان داد. نور از پشت مرد می‌تابید و درک جزئیات او را سخت می‌کرد. مسلم آن بود که مرد قد بلندی داشت. اندامش لاغر و تکیده بود...
  3. Zeynabgol

    در حال تایپ رمان داستان شای (جلد اول مجموعه جدال حلقه‌ها) | Zeynabgol

    دانی(Daani) روی تخت سفت خودش دراز کشیده بود و کتاب «تاریخچه آلیاژهای انتقال‌دهنده» را می‌خواند. سفتی فلز تخت از دو لایه پتوی رویش می‌گذشت و کمر دانی را می‌آزرد. او پسر قدبلند و لاغری بود که پاهایش از پایین تختش آویزان بودند؛ اما دانی با این تخت کوچک کنار آمده بود. شب‌ها زانوانش را خم می‌کرد تا...
  4. Zeynabgol

    در حال تایپ رمان داستان شای (جلد اول مجموعه جدال حلقه‌ها) | Zeynabgol

    مقدمه: گفت: -‌ فکر نکن داری چیکار می‌کنی، دختر. فقط برو جلو. اما شای به کارش فکر می‌کرد. او اندیشید: -‌ می‌رم که تمومش کنم.
  5. Zeynabgol

    در حال تایپ رمان داستان شای (جلد اول مجموعه جدال حلقه‌ها) | Zeynabgol

    «سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد» عنوان: داستان شای (جلد اول سه گانه جدال حلقه‌ها) ژانر: فانتزی معمایی عاشقانه نویسنده: Zeynabgol خلاصه‌: در یک جهان سرشار از تبعیض، که ساکنین شهرهای والا سال‌هاست از قدرت خود برای آزار و چپاول دیگران استفاده می‌کنند، و مبارزه‌ای بیست و چند ساله همچنان...
  6. Zeynabgol

    اطلاعیه 📚درخواست تأیید رمان📚

    سلام، درخواست تایید رمان 🎀
عقب
بالا پایین