-
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با
Like واکنش نشان داد.
دستم رو زیر چونم گذاشتم و فقط به محمد نگاه کردم. هانیه: - آفرین به شما که همچین پسری تربیت کردی. قشنگ مشخصه مامان خوبی هستی. محمد: -... -
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
یه نگاهی کرد و گفت: - چیه؟ دخترها رو می‌گی؟ بابا علی از این اخلاقت دست بردار. از حرفش چشم‌هام چهارتا شد. با تعجب ل*ب زدم: - محمد من...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
- باشه بیا تا بریم فعلاً. حسام: - تک خوری عمو علی؟ - اگر می‌خوای بیا بریم؛ اما مگه تو مسابقه نداری الان؟ یه ذره پته‌‌پته کرد و گفت...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
اومدم بگم باشه که یهو نگاهم افتاد توی چشم‌هاش، رنگ خیلی خاصی داشت؛ سبزی که واقعاً به دل می‌نشست. صورتش یه حالتی داشت؛ انگار خیلی معصوم...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
- تیپش؟ مگه حالا چه چیز خاصی هست؟ نگاهم کرد، چشم‌هاش خیس بود. - نه ولی خب خسته شدم از دستش. حقیقاً همین‌که از شما شکست خورد من خوشحال...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
- اجازه هست ماهم بشینیم؟ یه ذره خودم رو جمع و جور کردم و گفتم: - بله بله با کمال میل بفرمایید. یه تعارفی زدم که قبول نکردن، منم گذاشتم...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
یه لحظه دیدم سالن از جاش کنده شد و شروع کردن به تشویق؛ محمد داد می‌زد و می‌گفت: - حاج علی بکش... نابودش کن! آیا من می‌رفتم به قتلگاه؟...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با
rose واکنش نشان داد.
بلند شد گوشیش رو نگاه کرد و گفت: - یه زنگ بزن ببین برو بچ کجان! رفتم توی سالن، یهو یه حرارتی خورد به صورتم که حاکی از استرس شدید بود،... -
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با rose واکنش نشان داد.
یه نگاه بی‌احساسی بهم کرد. - احیاناً دکتر نگفت هویجش رو داییت باید بخره... اونم اون دایی کوچیکت؟ - دایی تو از کجا می‌دونی؟ آره همین رو...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با rose واکنش نشان داد.
عرفان زد زیر خنده و گفت: - حتماً باید این رو بکشیدش؟ بابا فعلاً که زندست! رضا: - اقای سام خوش باشی. من دیگه برم. عرفان و امین: -...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با rose واکنش نشان داد.
نفسش رو فوت کرد بیرون و گفت: - هوف، امان از دست تو. - جان من دایی! - باشه بابا، چرا قسم میدی؟ اه... بذار زنگ بزنم یه نفر بلند بشه...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** «محمد» صندلی لق می‌زد، فن سقف ناله می‌کرد. توی دفتر حراست نشسته بودم، کف دست‌هام خیس بود. بابای علی و بابام اومدن. سلام کردم، سرم...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
- امشب به نظرت کدوم بخش رو نابود کنیم؟ - دست بردار علی توروخدا، عمل کردی بی‌عقل! - نه محمد، جان من یه نقشه توپ کشیدم. بریم داغون...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** نور سفیدِ سقف توی چشمم می‌زد. صدای محمد از دور شنیده می‌شد، انگار از ته یه تونل بود. چشمامو باز کردم، همه بالای سرم بودن. یه سلام...
-
ریحانا۲۰ به Ali81 نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پارادوکس سرخ «جلداول» | سیدعلی جعفری با Like واکنش نشان داد.
*** چشم‌هام رو باز کردم دیدم روی در نوشته آزمایشگاه، دکتر اومد تو و گفت: - چطوری خان؟ خوبی؟ - دکتر واقعاً من چم شده ؟ آپاندیسم که...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
