آخرین محتوا توسط HILDA

  1. H

    در حال تایپ وان‌شات آبی یک جسد‌ |‌ HILDA کاربر انجمن کافه نویسندگان‌

    "به نام او" عنوان:‌ آبی یک جسد نويسنده:‌ HILDA خلاصه:‌ ادوارد،‌ در سبب جست‌وجوی ماهی‌هایی که شاید بتواند خرج او و خواهرش را بدهد،‌ با قایقی که یادگار خیلی از خاطرات است،‌ دل به دریا می‌زند؛‌ غافل از آن لگام گسیختگی که روزگار برایش در نظر گرفته است.‌ پ.ن:‌ داستان،‌ برگرفته از ذهن نویسنده...
  2. H

    محفل ادبی [تکست طوری]

    می‌گویند چرا لبخند نمی‌زنی؟ آنها ولی نمی‌دانند که من دلیلی برای لبخند زدن ندارم.
عقب
بالا پایین