worning.f
طراح و گرافیست آزمایشی 22 از شکوفه‌های آبی رنگ چشمانش
- تاریخ ثبت‌نام
آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما
-
-
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با
Sad واکنش نشان داد.
- خواهر نعیم چی؟ اون ممکنه چیزی بدونه؟ عطا جواب نداد. توده‌ی خارداری گلویش را زخمی کرده بود. به یاد آن شب و حرف‌های مُری افتاده بود... -
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با
Love واکنش نشان داد.
عطا دو دستش را به دو طرف سرش فشرد: - نمی‌دونم! سر همین شوتی رفتنش بحثمون شد. چند بار هی گفتم نرو. نکن. خطرناکه. واسه همین بهم چیزی... -
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Love واکنش نشان داد.
بهنام با درک وضعیتش، جلویش زانو زد و خودش را معرفی کرد تا توجهش را جلب کند: - بهنام روح‌بخش. بازپرس ویژه‌ی قتل. عطا سرِ در گردن فرو...
-
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Love واکنش نشان داد.
نگهبان این پا و آن پا کرد و جواب داد: - کارمندن این‌جا. موقع رفتن بهمن خیلی عجله داشت. حواسش پرت بود. از پشت زد به سپر ماشین آقا نادر...
-
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با
Like واکنش نشان داد.
امیررضا به استقبالش آمد و گفت : - زیر اون درخت منتظرن. بهنام به نشانه‌ی فهمیدن سر تکان داد و همراه امیررضا به آن طرف حرکت کرد. کنار گوشش... -
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
و گفت: - اون پراید نقره‌ای مال همون دختریه که جسد رو پیدا کرده. اون دختر از در ورودی داخل نیومده. کیمیا با دقت به چشم‌های بادامی و خط...
-
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
بهنام به قدِ کوتاه ساختمان قدیمی نگاه کرد. می‌خواست بالا برود و پشت آن پنجره در طبقه‌ی دوم بایستد تا دید محیطی را چک کند. رو به افسر زن...
-
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
بهنام بین حرف ایلیا پرسید: -چقدر پول نقد؟ -سیزده تا تراول پنجاه تومنی. بهنام به ته ریش نامرتب دو روزه‌اش دست کشید و فکرش را بلند به زبان...
-
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با
upset واکنش نشان داد.
بهنام با دفترچه‌ی جلد چرمیِ توی دستش شروع به باد زدن خودش کرد. امروز هوا فقط چند درجه از جهنم خنک‌تر بود و شرجی داشت نفسش را بند... -
worning.f به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Sad واکنش نشان داد.
فصل دوم _ باغ زیتون امروز از صبح برزخ بود. تمام پنج ماهی که نیلو رفته بود، خیال می‌کرد قرار است برگردد تا همین امروز صبح که قبل از...
-
آها آره، یادم نبود Chador -4-+=_
-
worning.f به موضوع همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~ پاسخ داده‌است.بیشتر به شادی روحش🦥
-
عزیزم پیک بزن به سلامتیش
-
worning.f به موضوع همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~ پاسخ داده‌است.حلوا براش خیرات کنیم🫠😔
-
@دلبر که جان فرسود از او دیدی چی‌شدیم ما؟ اومدیم یه چیزی بخوریم بلکه اروم‌شیم🥺😂🍻🥂
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
65
آخرین بازدیدکنندگان
- 65 بازدیدهای نمایه
