-
-
مرسی ازت یاسِ زیبا 💙💙 مرسی بابونه 🥺💙 امیدوارم برای خودتم همین شکلی باشه🫂 -
یاس؛ به موضوع تولد تولد مهربان ترین سارا پاسخ داده‌است.تولدت مبارک عزیزم
-
یاس؛ به [ANIL] نوشته در موضوع فراخوان { فراخوان جذب ویراستار + آموزش رایگان } با
Like واکنش نشان داد.
اعلام امادگی -
یاس؛ به موضوع فراخوان { فراخوان جذب ویراستار + آموزش رایگان } پاسخ داده‌است.با من گفتگو ایجاد کنید.
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
عنوان بازگردانی شده: قاب آبنوس نویسنده: ای. نسبیت مترجم: دیوا لیان خلاصه: قاب آبنوس داستان مردی است که پس از فوت همسرش بین خواب، رویا و...
-
یاس؛ به جانان نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمان ترجمه شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
سال 1893 ثروتمند بودن یک حس لوکس است، و این حس وقتی بیشتر می‌شود که به اعماق مشکلات و سختی‌ها پی برده باشید، مثل یک مزدور در خیابان...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
- یعنی عمم این قاب بزرک بلند کرده بود؟ - اوه، بله، آقا. حتماً خیلی قبل از من اومه، و من هفت سال هست که کریسمس رو اینجا بودم. یک عکس...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
چون یکی از عکس‌ها خودم بودم - یک پرتره‌ی بی‌نقص - بدون ذره‌ای از ابراز احساسات یا تغییر چهره. خودم بودم - با لباسی که مردان در زمان...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
به دیدن میلدرد رفتم؛ از او و مادرش دعوت کردم که بیایند و پیش من بمانند؛ ترجیح دادم از نگاه کردن به عکس با قاب آبنوسی خودداری کنم...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
آتش شومینه به سمت من می‌آمد، بی‌حرکت ایستاده بودم. لحظه‌ای بعد دستی مرا لم*س کرد - دستی نرم، گرم و انسانی - و صدایی آهسته گفت: - تو منو...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
چطور می‌توانست خواب باشد، وقتی او را در صندلی راحتی‌اش تنها گذاشتم و به آشپزخانه رفتم تا به خدمتکاران بگویم دیگر چیزی نمی‌خواهم - که سرم...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
- شب قبل... او ادامه داد: - شیطان به سراغم اومد. من واقعا بی‌گناه بودم - خودت می‌دونی، مگر نه؟ و حتی در اون زمان هم تنها گناه من برای...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
چشمانش مستقیم به چشمانم خیره شد. هر اتفاقی که ممکن بود بیفتد، هر اتفاقی که افتاده، هر اتفاقی که ممکن است بیفتد، روح ما دو نفر در آن لحظه...
-
یاس؛ به SAD BALLERINA نوشته در موضوع در حال ترجمه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان با Like واکنش نشان داد.
با این حال، اوضاع غیرقابل تحمل نبود، تا ساعتی که چای عصرانه در اتاق پذیرایی سرو شد. میلدرد و مادرش، دیگ گفتگو را با انبوهی از حرف‌های...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
578
آخرین بازدیدکنندگان
- 578 بازدیدهای نمایه
