آخرین محتوا توسط Emily

  1. Emily

    چالش [تمرین نویسندگی]5️⃣

    در چشم‌هایش دنبال عشق بود، شاید هم کمی محبت، اما چیزی ندید جز پنجره‌ای به خانه‌ای متروک مانده. گویا روح از بدن محبوبش جدا شده و شیطان جایگزینش گشته بود. چه بر سر گل‌های سرخ محبت آمده بود؟ جواب را می‌دانست؛ نیک می‌دانست آن‌ها طعمه‌ی گرگ خدعه و نیرنگ شده بودند.
  2. Emily

    چالش [تمرین نویسندگی]🔟

    فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را چنان گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند ویران نماید. گمان می‌کرد تقدیری از جنس رنگین‌کمان و شکوفه در انتظارش است؛ لیک حالا می‌دید بحث، بحث اشک است و خون و مرگ‌. همه‌چیز از آن‌روز منحوس شروع شد. از آن روزی که تصمیم گرفت خواهرش را با پدری که از او متنفر...
  3. Emily

    نقد کاربر رمان جنون یاس اثر سارا سجادیان

    درود نویسنده عزیز. قلم فوق‌العاده‌ای دارین، اسمی که انتخاب کردین شاعرانه وپراحساسه و همچنین ایده‌ی جالب و پرکششی انتخاب کردین. سبکتون دقیقا سبک محبوب بنده هست و خوشحالم که این رمان رو پیدا کردم.
  4. Emily

    نقد کاربر نقد داستانک آرزوی الینا

    درود نویسنده عزیز. اثر شما، برای سنین پایینه و با توجه به ایده وعنوان، می‌تونه برای این قشر و حتی سنین بالاتر به شدت جذاب باشه. شخصیت‌هاتون هم ملموس و باورپذیرن و پایانتون هم زیبا بود.
  5. Emily

    نظارت همراه رمان شامگاه ربیع| ناظر: دلارامــ!

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/41215/post-349701 درود. پارت جدید گذاشته شد.
  6. Emily

    در حال تایپ رمان کوتاه شامگاه ربیع | Emily

    واپسین برگ خزان از آغو*ش شاخه افتاد و بر باد رفت؛ درست مانند آخرین انتظاراتش از آدم‌ها. همان بادی که برگ را برده بود، شاخه‌ی مادر را نوازش کرد. چقدر شبیه شیوه‌ای که بیشتر مردم در پیش گرفته بودند! دست کوچک و لاغرش را بیرون برد تا نوازش قطرات باران را حس کند. قطراتی که پاک و بی‌آلایش بودند؛درست...
  7. Emily

    همگانی پیامی که هرگز فرستاده نشد..

    یگانه دوست صمیمی که در زندگی‌ام داشتم! مرا ببخش؛ همیشه کنارم بودی و آن زمان دیدمت که داشتی در کنار هر چه از آن مکان داشتم، به خاطره مبدل می‌گشتی. در کنار آن مکان و همه چیزش محو شدی، در حالی که هنوز مرا بهتر از آن چه بودم می‌پنداشتی و ویژگی های خویش را به من سنگ‌چهره‌ی سیه‌رو پیشنهاد می‌دادی. من...
  8. Emily

    در حال تایپ رمان کوتاه شامگاه ربیع | Emily

    مقدمه: "تا کی ستم و جفایم دارید؟ با محنت خود رهایم آرید!" شکوفه‌ی کوچک این را از ته دل فریاد میزد. از درخت افتاده بود، رهگذران لهش می‌کردند و شکوفه‌هایی که بر درخت مانده بودند او را به باد استهزاء می‌گرفتند؛ تا این که سر و کله‌ی شکوفه‌ی دیگری پیدا شد. شکوفه‌ای جدا مانده، مثل خودش.
  9. Emily

    در حال تایپ رمان کوتاه شامگاه ربیع | Emily

    نام اثر:شامگاه ربیع ژانر:عاشقانه نویسنده:شهرزاد قصه گو ناظر: @دلارامـــ! خلاصه: ریموند برنز عهد بسته بود که به هیچ کس دل نبندد؛ به ویژه به هم سن و سالان سرمست خودش. دلش می‌خواست در انزوایش بماند؛ اما چه کسی گفته زندگی همیشه همان را که پیش‌بینی می‌کنیم به ما می‌دهد؟
  10. Emily

    پایان نقدوبررسی نقد دلنوشته نجوای پنهان | منتقد: Emily

    عنوان: عنوان اثر، نجوای پنهان است که به خوبی با ژانر و محتوا هم‌خوانی دارد. مقدمه: مقدمه ساده، ولی زیبا و پراحساس نوشته شده که این یک نقطه قوت است. فقط ایراد ریزی وجود دارد، بدین شکل که مقدمه می‌توانست در یک بند و نه در خط‌های جداگانه قرار گیرد. همچنین می‌توانست شفاف‌تر و طولانی‌تر باشد. ژانر...
  11. Emily

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅

    درود. درخواست تایید رمان کوتاهم رو داشتم.
  12. Emily

    نقد کاربر دلنوشته رویای کال اثر هورزاد اسکندری

    درود نویسنده عزیز. سبک خیلی جالبی رو انتخاب کردین و بنده واقعا ازش خوشم اومد. با این سبک،می‌تونید تعلیق زیادی به وجود بیارین و خواننده ها رو برای خوندن ادامه اثر ترغیب کنین. احساسات زیبایی رو هم به نمایش گذاشتین که این اوج هنرتون رو می‌رسونه.
  13. Emily

    نقد کاربر دلنوشته باوان اثر ژینا

    درود نویسنده عزیز. زبان دلنوشته اتون سرشار از احساسات پاکه که این برای من خیلی جذاب بود. از آرایه های ادبی به جا و مناسب استفاده کردین که این حرفه‌ای بودنتون رو نشون میده. از این جمله‌اتون هم بی‌نهایت خوشم اومد: شاید همین تضادهاست که ما را مترادف هم کرده است. فقط بعضی جاها زیادی از ویرگول...
  14. Emily

    تولد تولد نگین خوش قلم

    تولدتون مبارک عزیز جان
عقب
بالا پایین