-
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با
Like واکنش نشان داد.
سومین روز دادگاه نیز با سر و صدای خانواده نعیم در هم آمیخته شده، همسر نعیم پیشتر از گناه زن گذشته بود. او همسر نالایق و احمق خود را... -
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
سعید که جسم بی‌جان مرد را بر روی زمین دید؛ ترسیده به سمت مهوا نزدیک شد. چهره ترسیده و بهت‌زده مهوا با ورود سعید از رد خون گرفته شد، سعید...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
سعید در کنارش نبود تا نجواهای عاشقانه محالش را بشنود و دولت عشق را درون پایتخت وجودش بکارد. گفته بود تنهایی برو، هر چه می‌خواهی بخر و...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
صدای چرخش کلید که به گوشش خورد دستپاچه دستش به ادکلن مارک سعید برخورد کرد اما قبل از اینکه بیفتد آن را در هوا قاپید و با دستانی لرزان...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
با شنیدن صدای اذان صبح، چشمان سنگینش را از آغو*ش هم گشود. سکوت و تاریکی مطلق در اطرافش پرسه میزد. تنها باریکه کوچک نور سبز که از مسجد محل...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
صدای سرخ شدن سیب‌زمینی‌ها در صدای افکارش قدم میزد و او نگاهش به ماهیتابه اما تمرکزش روی مردی بود که پشت سرش روی مبل نشسته و تلویزیون...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
با چرخانده شدن کلید در سالن و ورودش به سالن، با چهره بشاش سیمین مواجه شد. پدرش نیز با لبخندی تصنعی خیره‌اش بود اما محمد سوالی و کمی...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
در اتاق به ناگهانی باز شد و قامت محمد در چهارچوب در نمایان شد. نگاهش را از برادرش گرفت و به نقطه بی‌معنای مقابلش دوخت. اما محمد...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
یک هفته به همین منوال گذشت و آنچه باب میلش نبود رخ داد. کوکب تماس گرفته بود و سیمین سرخود جواب اولیه و مثبت خود را اعلام کرده و قرار شد...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
روز بعد بود که با سردردی عجیب از جای برخاست. می‌دانست حرص خوردن‌هایش کار دستش داده‌اند و روز خسته کننده‌ای را پیش رو خواهد داشت. اما...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
صدای داد و بیداد مادر و پدرش از بیرون اتاق می‌آمد، غمگین و عصبی گوشه تخت نشسته بود و ناخن‌هایش را به دهان گرفته بلکه کمی از استرس...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
مقدمه: جوانی‌ام به پای افکار منفی نوسان یافته‌ی اطرافم بر باد رفت. آن روز که دری نایاب بودم؛ در حصار تنگ گفت‌و‌گوها اسیر شدم. دیوار...
-
Helen.m به ZeinabHdm نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه قاصدک نارنجی‌پوش | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
سیمین که ته مانده‌ی برنج از آبکش را درون قابلمه می‌ریخت، با خوشحالی به سمت دخترش برگشت و رو به او گفت: - واقعاً؟! دخترک دستانش را به هم...
-
Helen.m به موضوع دنباله دار سن، قد، وزن نفر قبلی رو حدس بزن و تگ کن پاسخ داده‌است.سن: 19 قد: 161 وزن: 50
-
Helen.m به -ALI- نوشته در موضوع چالش پنجمین دوره کتابخوانی | میخواهم زنده بمانم با Like واکنش نشان داد.
شرکت کنندگان عزیز @سارا مرتضوی @زهرا سلطانزاده @سنجاقک @ماهک (ماهی ) @دالسین @Helen.m 🔽بخش سوم چالش🔽 فایل کتاب: کلیک کنید. بخش مدنظر...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
225
آخرین بازدیدکنندگان
- 225 بازدیدهای نمایه
