K.M.A
مدیر آزمایشی‌تالار ویراستاری از بالاتر از ماه و پایین تر از زمین
- تاریخ ثبت‌نام
- آخرین بازدید
آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما
-
-
حتما الان تا پست ۷ پارت‌گذاری شده -
K.M.A به موضوع نظارت همراه رمان مطرودان | ناظر: K.M.A پاسخ داده‌است.خوبه👍🏻 فقط بعد از پارت گذاری اعلام کن
-
ببخشید بلد نیستم اسکرین شات آپلود کنم میشه یه نگاه به پست اول رمان بندازین اسمتون اومده بین خلاصه و مقدمه باید اونجوری باشه؟
-
متوجه شدم درستش میکنم
-
واای ممنونم واسه گفتن ایرادها چشم سعی میکنم رعایت کنم متوجه نشدم پیوستگی متن یعنی چی؟ و این که باز هم ممنون لطف دارین😁
-
K.M.A به موضوع نظارت همراه رمان مطرودان | ناظر: K.M.A پاسخ داده‌است.خواهش میکنم وظیفه است فرق این دوتا تصویر و متن، پارگراف ها رو ببین این متن👆🏻 پیوستگی نداره بین پارگراف ها ولی این متن👆🏻پیوستگی...
-
K.M.A به موضوع نظارت همراه رمان مطرودان | ناظر: K.M.A پاسخ داده‌است.خلاصه: بدون ایراد🌱 مقدمه: تحقیر می‌شنیدم❌ تحقیر می‌شدم🌱 ( این بنظرم بهتره تا می‌شنیدم) شده‌بود❌ شده بود🌱 پارت اول: سخت میشه... ❌ سخت...
-
نمی‌دیدمش، اما می‌توانستم تصور کنم که تعظیم اغراق شده‌ای کرد و از اتاق خارج شد. در این کاخ و حتی در کل این جزیره‌ی بزرگ و درندشت، تنها...
-
آغاز جزیره نورفلک Norfolk island ویلیام (William) حضورش را در کنارم حس می‌کردم، به آرامی حرکت می‌کرد. به خیال خودش، داشت بیدارم...
-
نام اثر: مطرودان نویسنده: علی ستوده ژانر: سیاسی، تراژدی، عاشقانه ناظر: @K.M.A خلاصه: نورفلک، جزیره‌ای زیبا در میان آب‌های آزاد و بی‌رحم...
-
مرد سرش را نزدیک آورد صدایش آرام و مطمئن بود. -نگران نباش فقط گوش بده به حرف من. صفحه را چرخاند و کیف پولش را نشانش داد. آدرس طولانی از...
-
املاکی دسته‌ای برگه را روی میز جابه‌جا کرد، صدای خش‌خش کاغذها در اتاق نیمه‌تاریک پیچید. نگاهش از زیر عینک روی سارا خیره ماند. -من ماشین...
-
چیزی که سارا بیش از همه نیاز داشت، یک خانه‌ی جدید بود. سال‌ها بود در همان آپارتمان کوچک زندگی می‌کردند؛ دیوارهای باریک، اتاقی که هم اتاق...
-
سارا گوشی را محکم در دست گرفت، گویا گرمای آن به کف دستش چسبیده بود. نگاهش مدام بین پیام بانک و عددها جابه‌جا می‌شد. با خودش فکر کرد...
-
سارا روی تخت دراز کشیده بود. سقف اتاق تاریک و خاموش مثل آینه‌ای سرد بالای سرش سنگینی می‌کرد. تنها منبع نور صفحه‌ی موبایلش بود که مثل...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
146
آخرین بازدیدکنندگان
- 146 بازدیدهای نمایه
