-
-
پناه. به blue lady نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته بَرمَدارِجُدایی|Blue lady با
Like واکنش نشان داد.
نام اثر: بر مدار جدایی شناسه: 17,Blue lady, Nazanin موضوع: دلنوشته ژانر: عاشقانه، تراژدی سال نشر: هزار و چهارصد و چهار-۱۴۰۴ دیباچه... -
پناه. به Tiam.R نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته در میان کوچه‌های تنهایی | اثر Tiam.R با Like واکنش نشان داد.
این‌جا در گوشه‌ای از شهر کوچه‌ای هست به نام تنهایی. کوچه‌ای که تو نامش را تنهایی گذاشتی. کوچه‌ای برای زمان‌هایی که جز هم دیگر کسی را...
-
پناه. به Tiam.R نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته در میان کوچه‌های تنهایی | اثر Tiam.R با Like واکنش نشان داد.
نام اثر: در میان کوچه‌های تنهایی نویسنده: تیام رستا دیباچه: امشب درمیان کوچه‌های تنهایی قدم گذاشته‌ام تا شاید تو را فراموش کنم. اما...
-
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
-
روز زیبای پاییزیتون بخیر 🍂🧡 ممنونم از تمامی کاربران عزیزی که در این چالش شرکت و عکس‌های زیباشون رو ارسال کردند. پیش از شرکت در...
-
دخترک، با دلی پر از شوق و دست‌های لرزان، جلوتر رفت و نشست. نور ماه مانند فرشی نقره‌ای، اطرافش را روشن می‌کرد و ستاره‌ها با حرکات نرم...
-
دخترک احساس می‌کرد که زمین زیر پایش سبک و سبک‌تر می‌شود، و نسیم شب مانند دستی نرم و مهربان صورت و موهایش را نوازش می‌کرد. ستاره درخشان،...
-
یک شب، وقتی مهتاب روی سقف خانه‌ها می‌لغزید و سایه‌های بلند در کوچه‌ها کشیده می‌شد، دخترک مثل همیشه در حیاط ایستاده بود و به آسمان نگاه...
-
شب‌ها آرام و طولانی بودند، و دخترک هر لحظه، با چشم‌هایی پر از شوق و کنجکاوی، به آسمان نگاه می‌کرد. ستاره‌ها، کوچک و درخشان، مثل...
-
در گوشه‌ای از روستایی کوچک و آرام، جایی که خانه‌ها با سقف‌های شیروانی قدیمی کنار هم صف کشیده بودند و دود بخاری‌ها آرام در هوا پراکنده...
-
قصه ی دخترک و ماه ژانر: تخیلی_عاشقانه رده سنی: نوجوان_بزرگسال خلاصه: دختری تنها، هر شب با آسمان نجوا می‌کند و در سکوت مهتاب، دنیایی پر...
-
پناه. به Arjmand نوشته در موضوع در حال ویرایش رمان شاهزاده‌ی شاهدخت | تهمینه ارجمندپور با Like واکنش نشان داد.
تا با عجله از پشت میز تک‌نفره بلند شدم، صدای برخورد جامدادی که در کسری از ثانیه روی زمین پخش شد، نگاه‌های خسته و اخم‌کرده‌ی هم‌کلاسی‌ها...
-
پناه. به Arjmand نوشته در موضوع در حال ویرایش رمان شاهزاده‌ی شاهدخت | تهمینه ارجمندپور با Like واکنش نشان داد.
به هر حال، همه‌چیز از یک شیطنت احمقانه شروع شد؛ از تصمیمی بچگانه تا به‌راحتی روی زندگی‌ام قم*ار کنم. دختر محبّت‌ندیده‌ای نبودم، امّا همان...
-
پناه. به Arjmand نوشته در موضوع در حال ویرایش رمان شاهزاده‌ی شاهدخت | تهمینه ارجمندپور با Like واکنش نشان داد.
همان روز، تمام طاقت و دوست‌داشتنِ ارسلان با من تمام شد. از فکرهای ناجور دیگران، بیشتر از خودم متنفر بودم. مگر چه اتفاقی در شب عروسی...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
