نتایح جستجو

  1. سایه مولوی

    همگانی وقتی کودکی قبل از شکفتن تمام می‌شود|موزیک ویدیو آیه از مژگان عظیمی

    و چه جهل‌هایی که به اشتباه زیر پرده‌ی دین و فرهنگ و رسم و آیین پوشانده شدند.
  2. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    خیلی ممنونم بانوی مهربون😘💗😘
  3. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    ممنونم عزیزدلم💗😘💗
  4. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    ممنونم💗💗💗
  5. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    ممنونم ازت همزاد عزیزم😘😉💖😉
  6. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    متشکرم از شما دوستان مهربون💖💖💖
  7. سایه مولوی

    تولد تولد سمانه مهربونمون 🦋💚

    چطوری همزاد؟ تولدت مبارک💝💝💝 راستشو بگو رسیدن به بیست و دو سالگی برای تو هم یه چالش جدید بوده یا نه؟
  8. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    ممنونم از همه شما دوستان قشنگم و آرزوهای خوبتون💖💖💖
  9. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    ممنونم از شما دوستای قشنگم و آرزوهای زیباتون💗💗💗
  10. سایه مولوی

    تولد تولد سایه‌ عزیز🍁💚

    ممنونم از شما دوستان عزیزم💖💖💖
  11. سایه مولوی

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣4️⃣

    گاهی فکر می‌کنم درد واقعی نه زخم روی پوست بلکه زخم روی قلب است که نه دیده می‌شود و نه درمان. زخمی که رد آن برای همیشه روی قلب به جای می‌ماند و هیچ‌کس نمی‌فهمد که تو در خود چه دردی را متحمل می‌شوی.
  12. سایه مولوی

    دنباله دار شب‌ها موقع خواب به چی فکر میکنی؟

    به خیلی چیزها ولی بیشتر به رمان‌هام و اتفاقاتی که قراره داخلشون رقم بخوره.
  13. سایه مولوی

    رادیو رویداد روز نویسنده | • رادیو رویداد کافه نویسندگان•

    فقط کاغذ ها اشک های یک نویسنده را می ببینند فقط کاغذ ها حس و هیجان نویسنده ها را درک می کنند و فقط کاغذ ها شادی و غم یک نویسنده را می فهمند پیامبران اندیشه و اهل قلم روزتون مبارک🌹🌸
  14. سایه مولوی

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣3️⃣

    حالا من ماندم و دنیایی که به من بدهکار است لحظه‌های با تو بودن را.
  15. سایه مولوی

    تولد تولد گل یاسم 🥺💜 |zhina

    تولدت مبارک ژینای عزیز انشاللّٰه در این سن جدید زندگیت پر باشه از شادی و لبخند حتی یک لحظه‌ هم از ل*ب‌هات دور نباشه💝💝💝🎁🎁🎁🎂🎂🎂🎈🎈🎈
  16. سایه مولوی

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣2️⃣

    روی پل آن سمت دریا ایستاده بود؛ مثل همیشه لباسی به سیاهی شب به تن داشت و نگاه غم‌زده‌اش به تلاطم دریا خیره بود. این زن که بود؟! هیچ‌کس نمی‌دانست. تنها این را از او می‌دانستیم که هر روز نزدیک غروب اینجا حاضر می‌شود و خیره به دریا می‌نگرد. شایعات زیادش پشت سرش بود؛ یک نفر می‌گفت که دخترک همسرش را...
  17. سایه مولوی

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣1️⃣

    - من بهشون حسادت می‌کنم؟! خنده‌ی تلخی کرد و ادامه داد: - نه بابا؛ اتفاقاً من خودم بودم که مسبب آشنایی نامزدم با دخترخالم شدم.
  18. سایه مولوی

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣0️⃣

    پشت میز نشسته بودم و نگاهش می‌کردم. تا کی می‌خواست به این بازی ادامه بدهد؟! نمی‌دانم. - چرا غذات رو نمی‌خوری؟! آه خدایا! حتی صدایش هم شبیه به او بود! سر تکان دادم و گفتم: - می‌خورم. دیگر نمی‌خواستم از افکارم با دیگران حرف بزنم. هرکس که حرف‌هایم را می‌شنید خیال می‌کرد دیوانه‌ام، اما من دیوانه...
  19. سایه مولوی

    همگانی تلخ‌ترین لحظۀ نویسنده‌شدن

    درسته این‌که یه چیز خوب و هیجان انگیز توی ذهنته و نمی‌تونی اون رو بنویسی واقعاً سخت و عذاب آوره، اما هیچ چیز بدتر از ازدست دادن یک اثر کامل شده که متاسفانه برای خودم هم به وجود اومده نیست. اون لحظه‌ که زحمات چند ماهت به باد میره و تو عاجزی از برگردوندن نتیجه‌ی تلاشت.
عقب
بالا پایین