همگانی تلخ‌ترین لحظۀ نویسنده‌شدن

سونی

شایعه نویس + تدوینگر آزمایشی
ژورنالیست
رمان‌خـور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,326
پسندها
پسندها
17,178
امتیازها
امتیازها
678
سکه
5,358

تلخ‌ترین لحظۀ نویسنده‌شدن

بیایید روراست باشیم؛ نوشتن یک متن بد، موضوعی زجز آور است؛ می‌نشینی تا با نهایت مغز و از صمیم قلب چیزی بنویسی و می‌بینی حتی از شکل دادن به دو سه تا جملۀ ساده ناتوانی؛ یا هیچکدام از تمام چیزهایی را که توی ذهنت داری نمی‌توانی روی کاغذ بیاوری. همۀ این حالات برای هر کسی که عزم نوشتن کرده مکرراً پیش می‌آید. و هزاران نفر، چون تاب تحمل این لحظات تلخ را ندارند، یا نوشتن را به فردای نیامده موکول می‌کنند یا نتیجه می‌گیرند که آدم نوشتن نیستند.
 

پاب بروان می‌گوید:

هیچ معلولیتی در زندگی بزرگ‌تر از کمبود جرئت برای ادامه دادن بعد از شکست یا یک ضایعه نیست.
 
درسته این‌که یه چیز خوب و هیجان انگیز توی ذهنته و نمی‌تونی اون رو بنویسی واقعاً سخت و عذاب آوره، اما هیچ چیز بدتر از ازدست دادن یک اثر کامل شده که متاسفانه برای خودم هم به وجود اومده نیست.
اون لحظه‌ که زحمات چند ماهت به باد میره و تو عاجزی از برگردوندن نتیجه‌ی تلاشت.
 
در هر نشستی که عزم نوشتن می‌کنیم و در پایان متن خوبی دستمان را نمی‌گیرد، یک شکست را تجربه می‌کنیم. تجربۀ مکرر این شکست چنان تحمل‌ناپذیر است که به همین سبب پس از مدتی به بهانه‌های گوناگون بیشتر و بیشتر از نوشتن دور می‌افتیم. ناگهان می‌بینیم سال‌های سال گذشته و ما کماکان گرفتار فلج نوشتاری هستیم.

توفیق ما در نوشتن، بیش از هر چیز وابسته به توانمندی ما در هضم و پشت سر گذاشتن شکست‌های مکرر و پافشاری در ادامۀ مسیر است.

✍شاهین کلانتری
 
عقب
بالا پایین