عنوان: هیپنوگوجیا
ژانر: درام، معمایی، علمی تخیلی، فانتزی
نویسنده: Ballerina
ناظر: @تاجِرِ غَم
خلاصه:
در دنیای ما، هر داستانی که به پایان میرسد، در واقع آغاز یک سفر جدید است. اما چه میشود اگر این سفر نه تنها به دنیای دیگری، بلکه به عمق تاریکیهای درون خودمان برود؟ آیا میتوانیم از سایههای خود...
« بنام ایزد پاک »
داستانک: قاضی حکم صادر نکن
ژانر: اجتماعی
اثر: مریم فواضلی «marym»
سطح: محبوب
دیباچه:
پشت سلولهای سرد و بیروح، دنیایی از ناگفتهها و رازهای نهفته است. در دل این سلول گفتنیهای دفن شده است؛ و خونی که بر زمین ریخته شده، تنها نشانه خشونت و بیعدالت است.
رمان وارث نفرین
ژانر : ترسناک | سبک گوتیک
نویسنده: حسام.ف
ناظر: @Tiam.R
خلاصه:
یک نیروی پنهان داره تکهتکه آرامش خونهی فرزاد رو میبلعه. اتفاقات از کنترل خارجه و هیچکس نمیتونه جلوشو بگیره، مگر کسی که خودش، بخشی از همون تاریکیه.
《بسم تعالی》
نام رمان: کوه بیفروغ
نویسنده: @(SINA) سینا صیقلی
ژانر: تراژدی، تاریخی
ناظر: @Azaliya
خلاصه:
در واپسین روزهای شکوه ساسانیان، آنگاه که تیغها فرسوده و قلبها خستهاند؛ صدای سمِ اسبان عرب طنین سقوط یک امپراطوری را با خود میآورد.
او همیشه به آتش ایمان داشت؛ به روشنایی، به فروغ، به...
کاربرا با خلاقیت باید بگین نفر قبلی اگه تو زندگی قبلی وجود داشت، چی بود؟ انسان؟ شاعر؟ شمشیر؟ درخت؟!
لطفاً ادب و احترام رو رعایت کنیم و نظرات خلاقانه داشته باشیم -118-"{}
متن شروع:
فرض کن زمین از بین رفته و تو باید یه دنیای جدید طراحی کنی:
– اسم دنیات چیه؟
– قوانین اون چطورن؟
– مردمش چه شکلیان؟
– خورشیدش چه رنگیه؟
هرکسی یه دنیا بسازه، بعد میتونیم دنیاها رو به هم وصل کنیم یا بجنگونیمشون! 😄
امروز صبح بیدار شدی، رفتی جلوی آینه... اما اون کسی که توی آینه دیدی، تو نبودی!
چی دیدی؟ چه اتفاقی افتاد؟
یه داستان کوتاه بنویس درباره این تجربه عجیب...
عنوان: ماسک نابرابری
نویسندگان: @یاسمن بهادری @حسام.ف
ژانر: عاشقانه،اجتماعی
ناظر: @Azaliya
خلاصه:
شخصی که هرگز قرار نبود دیده شود. نه در لیستها، نه در صفها و نه در خاطرهی آنهایی که حق انتخاب دارند اما؛ یک اشتباه کافی بود، یک عبور بیاجازه، یک جملهی بیصدا تا که ناگهان همهچیز را تغییر...
شاید همیشه فکر میکنیم شخصیتهای منفی اشتباه کردن...
ولی واقعاً همیشه اینطوریه؟
بیاین یکی از شخصیتهای منفی محبوبتون رو انتخاب کنین و برامون توضیح بدین چرا به نظر شما "حق" داشت.
بحث داغه! منطقی، مودب، و خلاقانه حرف بزنیم!
《بسم تعالی》
نام رمان: داج
نویسنده: @(SINA) سینا صیقلی
ناظر: @Azaliya
ژانر:جنایی، تراژدی
خلاصه:
قتل کابوس همیشگی انسانهاست؛ اما اگر این کابوس ناخواسته و از روی یک لحظه بیاحتیاطی اتفاق بیافتد چه؟!
جنایتی آغاز میشود که نمیتوان آن را اصلاح کرد. یک زندگی نابود میشود و در عوض روحی اسیر میگردد...
نام اثر: جا ماندم
ژانر: تراژدی، عاشقانه
نویسنده: مریم فواضلی «marym»
دیباچه:
گفته بودم اگر بروی، روح و قلبم را با خود خواهی برد؛
اینگونه شد که جان و دلم، همچون باغی بیبهار شد.
بیتو قلبم، چو برگی پاییزی است
که از شاخهی امید افتاد و خزان بر آن چیره گشت.
بمیرد قلبی که برای تو نتَپَد
چو آتشی...
« بنام عشق »
دلنوشته: گذری از قلب
ژانر: تراژدی، عاشقانه
اثر: مریم فواضلی « marym »
دیباچه؛
سلام نفسمن، برای تو مینویسم،
و تو برای دیگری میخوانی،
آنگونه شد بختسیاهام،
با یاد معشوقه بیوفایم، دست به قلم گرفتم؛
ز دل بیقرار است امشب،
سطر کتابم از نام تو گله و شکایت کردن،
و قلمی که تا...
هوالمحبوب
🎖️«نظرسنجی برترین نویسندگان رسمی ادبیات ۱۴۰۳»🎖️
پیش از شرکت در نظرسنجی، به نکات زیر توجه کنید؛
1. شما میتوانید تنها به «۲» گزینه رای دهید.
2. تبلیغات، صرفا به صورت ارسال لینک نظرسنجی مجاز است.
3. در نظرسنجی منصفانه عمل کنید؛ دوستیها و دشمنیها را در رای خود نگنجانید.
4. به نفر...
هوالمحبوب
🎖️«نظرسنجی برترین تدوینگر ۱۴۰۳»🎖️
پیش از شرکت در نظرسنجی، به نکات زیر توجه کنید؛
1. شما میتوانید تنها به «۲» گزینه رای دهید.
2. تبلیغات، صرفا به صورت ارسال لینک نظرسنجی مجاز است.
3. در نظرسنجی منصفانه عمل کنید؛ دوستیها و دشمنیها را در رای خود نگنجانید.
4. به نفر برتر نظرسنجی،...
هوالمحبوب
🎖️«نظرسنجی برترین صداپیشه ۱۴۰۳»🎖️
پیش از شرکت در نظرسنجی، به نکات زیر توجه کنید؛
1. شما میتوانید تنها به «۲» گزینه رای دهید.
2. تبلیغات، صرفا به صورت ارسال لینک نظرسنجی مجاز است.
3. در نظرسنجی منصفانه عمل کنید؛ دوستیها و دشمنیها را در رای خود نگنجانید.
4. به نفر برتر نظرسنجی،...
«بنام شاعر زندگی»
نام داستان: گیشا
نویسنده: سحر راد (ملقب به آشوب)
ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی
خلاصه:
بیست و هفتمین روز از آبان ماه سال هزار و چهارصد و سه، آخرین امیدش هم از آدمیان پرکشید. شاید هیچکس در ذهنش نمی گنجید که او همان شخصی باشد که به دنبال پری زیبارویش مشتاقانه این سو و آن سو شود؛...
او را دید
جغد به رسم ادب، پنجه بالا آورد و سر تکان داد.
پیرمرد خیره به او ماند، دستهای لرزان و چروکیدهاش را بالا آورد، آن چند استخوان کشیده را به سختی تکان داد.
چشم از او بر نمیداشت، مبادا که توهم باشد.
فریادی سرخوش در کل روستا طنین انداخت.
پس او را دید!
صبح، پچپچ مردم در گوش هم، چونان...
دخترک بالاخره عضلات کوچک و بلااستفاده صورتش را حرکت داده و لبخندی محجوبانه میزند. لبانش را چندینبار تکان میدهد اما طبق روال همیشه، جز چندین صدای نامفهوم و گوشخراش چیزی از هنجرهاش خارج نمیشود. دخترک بیچاره... دخترک لال بیچاره! به جای آن دستان کوچکش را که درست مثل کل تنش اندکی فربه است دور...
- هنوز اخراج نشدی! پس بیچون و چرا انجام بده.
دلیلی برای ایستادن نداشت، بازویش را از دستش بیرون کشاند و به بیرون از کارخانه قدم برداشت؛ پاهایش تحمل وزنش را نداشتند و معده درد، طاقتش را طاق کرد.
ریموت را فشرد و خودش را روی صندلی رها کرد. بطری آب را از صندلی کنارش برداشت و نوشید. خودرو را به حرکت...