انجمنرماننویسی
حیدر
حیدر پوررضا
خیط مات
دانلود رمان خیط مات
دانلود رمان سوم شخص
رمان آنلاین خیط مات
رمان اجتماعی
رمان تخیلی
رمان حیدر پوررضا
رمان خیط مات
رمان در حال تایپ خیط مات
رمان طنز
پوررضا
کافه نویسندگان
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»گفت:....
میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در...