یکی سالک از کشور باستان
به من گفت روزی مرا این داستان
که دیدم به صحرای سوزان دو پای
فرو مانده از سنگ خارا به جای
به نزدیک آن صورتی پر ز چین
فرو رفته تا نیمه اندر زمین
یکی نیشخنده تمسخر به ل*ب
گره بر جبین پر غرور و شغب
هر آن خط که بر سنگ خارا نمود
نمایشگر کار استاد بود
که احوال مردم نکو...
اشعاراشعار پرسی بیش شلی
اشعار پرسی بیش شلی شاعر خارجی
انجمن کافه نویسندگان
شعر
شعر های پرسی بیش شلی
همه اشعار پرسی بیش شلی
پرسی بیش شلی
گلچین اشعار پرسی بیش شلی
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
اشعاراشعار قیصر امین پور
انجمن کافه نویسندگان
انجمن کافه نویسندگان مرجع اصلی نوشتن و دانلود شعر
تمام شعر های قیصر امین پور
زیباترین شعر های قیصر امین پور
شعر
شعر های جدید
شعر های زیبا
شعر های قیصر امین پور
قیصر امین پور
مرجع اصلی دانلود شعر های شاعران
گلچین شعر های قیصر امین پور
غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبود
منکه پیشانی نوشتم جز پریشانی نبود
همدمی ما بین آدمها اگر مییافتم
آه من در سینهام یک عمر زندانی نبود
دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر
هرچه بود آیین این مردم مسلمانی نبود
خار چشم این و آن گردیدن از گردنکشیست
دسترنج کاجها غیر از پشیمانی نبود
چشم کافرکیش...
پاییز،
از کجا بداند،
هر بار، چند برگ از دست می دهد؟!
و من،
چطور بگویم که،
چهقدر دوستت دارم ...
?نزار_قبانی
اشعاراشعار نذار قبانی
اشعار نزار قبانی در مورد عشق و زن
انجمن رمان
انجمن رمان نویسی
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
شعر
شعر عاشقانه
شعر های نزار قبانی
عاشقانه
عشق و زن
نزار قبانی