《بسم تعالی》
نام رمان: داج
نویسنده: @(SINA) سینا صیقلی
ناظر: @Azaliya
ژانر:جنایی، تراژدی
خلاصه:
قتل کابوس همیشگی انسانهاست؛ اما اگر این کابوس ناخواسته و از روی یک لحظه بیاحتیاطی اتفاق بیافتد چه؟!
جنایتی آغاز میشود که نمیتوان آن را اصلاح کرد. یک زندگی نابود میشود و در عوض روحی اسیر میگردد...
روی صندلی با روکشهای چرم سیاه بالای میز نشست و به دنبال او باقی افراد سر جایشان نشستند:
- درمورد پروندهی قتل دوم، اطلاعات جدیدی به دستتون نرسیده؟
سروان راغب بود که خطاب قرارش داد:
- چرا قربان. یه چیز عجیب وجود داره که همین الآن متوجهش شدیم.
سبحان چشمهایش را ریز کرد و آرنج دستهایش را روی میز...
******
از رستوران بیرون آمدیم. افتاده راه میرفتم و بیحوصله اطرافم را نگاه میکردم. از کنار بستی فروشی رد میشدیم. نگاهی عمیق به بستنیها انداختم و بیخیال به راهم ادامه دادم. صدای برایان حواسم را جمعتر کرد.
- بستنی میخوری؟
نگاهش کردم و به نشانهی نه سرم را تکان دادم.
دیگر چیزی نگفت و به...