به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته آخرین شروع | انجمن کافه نویسندگان

بو*سه یعنی وصل شیرین دو ل*ب
بو*سه یعنی خسته در اعماق شب
بو*سه یعنی مس*تی از مشروب عشق
بو*سه یعنی اتش و گرمای تب
بو*سه یعنی لذ*ت دلدادگی
لذ*ت از شب لذ*ت از دیوانگی
بو*سه یعنی حس طعم خوی عشق
طعم شیرینی به رنگ سادگی
بو*سه اغازی برای ما شدن لحظه اي با دلبری تنها شدن
بو*سه سر فصل کتاب عاشقی
بو*سه رمز وارد دلها شدن
بو*سه اتش میزند بر جسم و جان بو*سه یعنی عشق من با من بمان!!!!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بو*سه‌اي گر نربوده است ز یاقوت لبش

دهن لاله چرا تا به جگر سوخته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یار وداع می‌کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می‌دهد، طاقت انتظار کو؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از دیده دلم روز وداعش نگران شد
با قافله اشک در افتاد و روان شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وداع کردی و چشمم روان شد از بر تو
کنون وداع دو چشم روان خویش کنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سنگ را در ناله می‌آرد وداع دوستان
بیستون فریاد‌ها در ماتم فرهاد کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از آن به روز وداعت نهان شدم ز نظر
کز آب چشم روان فاش میشد اسرارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا… در گلو شکست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دل را غم وداع تو در خون نشانده بود
حال خوشی نداشت‌که‌گویم چه حال داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زان پیش کز وداع تو جانم رود برون
مرگ آمده است و تنگ گرفتست در برم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یاد باد آنکه برون آمده بودی به وداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغو*ش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره‌هامان خداحافظ
من می‌روم بدون تو، اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغو*ش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو را از دور می‌بوسم به چشمی‌تر خداحافظ
مرا باور نکردی می‌روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران‌ای بی وفا دلبر خداحافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟
چگونه می‌روی با اینکه می‌دانی چه تنهایم؟
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می‌مانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که می‌مانم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برو‌ ای خوب من هم بغض دریا شو خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو خداحافظ
تو را با من نمی‌خواهم که ما معنا کنم دیگر
برو با یک من دیگر بمان ما شو خداحافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

عقب
بالا