تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار آنا آخماتووا | شاعر روسی

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,581
3,014
167
19
مشـهد
قلب تو دیگر ترانۀ قلب مرا
در شادی و اندوه نخواهد شنید
آن گونه که می شنید
دیگر پایان راه است
ترانۀ من در دوردست ها
در دل شب سفر می کند
جائی که دیگر تو در آن نیستی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,581
3,014
167
19
مشـهد
جدايي از تو هديه اي است
فراموشي تو نعمتي
اما عزيز من
آيا زني ديگر
صليبي را که من بر زمين نهادم
بر دوش خواهد کشيد ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,581
3,014
167
19
مشـهد
ديوانه‌وار پشت سرش دويدم
از پله‌هاي پايين رفتم
فرياد زدم : شوخي بود ، باور کن
از پيش من نرو
لبخندي ترسناک چهره‌اش را پوشاند
به سردي گفت :
در باد نايست ، سرما مي‌خوري
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,581
3,014
167
19
مشـهد
چگونه فراموش کنم که جواني من چطور سرد و خاموش گذشت ؟
چگونه زندگي روزمره جاي همه چيز را گرفت
و عمرم مثل دعاي يکشنبه ي کليسا ، يکنواخت و خسته کننده سپري شد ؟
چه راهها دوشادوش آنکس رفتم که اصلا دوستش نداشتم
و چه بارها دلم هواي آنکس کرد که دوستش داشتم
حالا ديگر راز فراموشکاري را از همه ي فراموشکاران بهتر آموخته ام
ديگر به گذشت زمان اعتنايي نمي کنم
اما آن بو*سه هاي نگرفته و نداده
آن نگاههاي نکرده و نديده را که به من باز خواهد داد ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا