تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

بـرکـه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,300
امتیاز
158
از آدما فقط اون جملات معمولی که وسط مکالمه ها میگن و ساده رد میشیم و یهو وسط یه مکالمه معمولی دیگه با دیگران یه جمله میگی، یهو از ذهنت میگذره اینو فلانی گفته و خودتم نمی دونستی این جملات تو ناخوداگاهت ثبت شده و زیر ل*ب لبخند می زنی...شاید زندگی همین اثراتی هست که ما از همدیگه تو ذهنمون می مونه...
 

بـرکـه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,300
امتیاز
158
از آدما فقط اون جملات معمولی که وسط مکالمه ها میگن و ساده رد میشیم و یهو وسط یه مکالمه معمولی دیگه با دیگران یه جمله میگی، یهو از ذهنت میگذره اینو فلانی گفته و خودتم نمی دونستی این جملات تو ناخوداگاهت ثبت شده ...شاید زندگی همین اثراتی هست که ما از همدیگه تو ذهنمون می مونه...
 
آخرین ویرایش:

بـرکـه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,300
امتیاز
158
اینکه صبح بر حسب عادت مزخرفم، با جمله بابا لنگ دراز عزیزم ... مواجه میشم همین یه جمله به تنهایی کافیست که تمام سلول های وجودم احساس پشیمونی، احساس هدر شدگی احساس حیف شدگی کنه ... اینکه می دونند من می خونم و اینجور می نویسند به تنهایی دلیل کافی است هست برای پوچ شدن، بی ارزش شدن ، هیچ بودنشون و احساس اینکه هرگز تمایلی یرای یه سلام ساده به آدما نداشته باشی دیگه... همه دردم اینه که خدا بهم فرصت بلند شدن جلوی این آدما نمی ده و شاید اگه بمیرم، یکی از بزرگترین حسرت های ژندگیم اینه که من باید از جایی که بودم هزار درجه ارتقا پیدا می کردم ولی به طرز وحشتناکی زندگی در هم کوبیدم...
به قول این نویسنده عزیزمون
براتون آرزو میکنم
هیچ وقت حروم نشید
حروم آدم اشتباه
مسیر اشتباه
صبوری اشتباه
را*بطه اشتباه..
 

بـرکـه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,300
امتیاز
158
بالاخره بعد دوسال سخت به یه زندگی معمولی رسیدم، نمی دونی چقد دل انگیزه ...
از فاصله این تا اینی که امروزم فقط چن روزه... اطرافم همه چیز اینقد بی ثبات شده نه شادیم نه غمم دوام نداره، شاید دوامش قد یه تار مو هم نیست، براحتی همه چی در اطرافم داره می گسله مث پیوندم با آدما تو این روزا... از ساعت شش تا الان وقت اضافه اوردم و رو دستم مونده نمی دونم باهاش چه کنم؟! دلم میخاد مث همین روز پر از امید باشم، پر از جنگندگی ، لابه لای لغات و مطالب غوطه ور شم و یه گوشه ذهنم آینده رو زییا تصور کنم ولی خوب می دونم آینده دیگه برای من هرگز زیبا نخواهد بود... چیزی در درونم نمیخاد اینو بپذیره هنوز میخاد تقلا کنه ولی امروز سعی کردم سرکوب کنم این حس رو و خودمو به واقعیات زندگی نزدیک تر کنم دلم میخواد امیدم رو از همه چی و همه کس ببرم و با حقیقت های تلخی که اطرافمه راحت تر زندگی کنم ولی باز وقت اضافه که رو دستم مونده اذیتم میکنه...
 

ماه تی تی

سرپرست‌بخش‌فرهنگی‌و‌هنری+مدیرآزمایشی‌تالار‌سرگرمی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
12/12/23
ارسال ها
2,328
امتیاز واکنش
3,026
امتیاز
133
حس خیلی بدی دارم
چون احساس می کنم از یکی از بچه های مدرسه وسط گرما سرماخوردگی گرفتم😢
فقط امیدوارم که یه حساسیت زودگذر باشه😬
 

SAYE.mh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
برترین ارسال کننده ماه
عضویت
4/3/24
ارسال ها
564
امتیاز واکنش
1,119
امتیاز
103
سن
17
محل سکونت
اردبیل
خیلییییییییییییی حس خوبی دارم
به تازگی متوجه شدم پرنده‌ای که کنارمون لونه کرده قرقی نبوده و دِلیجه هست و از خانواده شاهین
تازه جوجش هم از تخم در اومده:aaaaa:
 

ماه تی تی

سرپرست‌بخش‌فرهنگی‌و‌هنری+مدیرآزمایشی‌تالار‌سرگرمی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
12/12/23
ارسال ها
2,328
امتیاز واکنش
3,026
امتیاز
133
احساس خیلی خوب چون حالم خوبهKhkhk..
 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8