تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

بیوگرافی هلن‌کلر| نویسنده نابینا و ناشنوا

May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
1639687.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
اولین کتابش شرح حال زندگی خودش بود به نام «زندگی من»، که اولین بار در سال ۱۹۰۳ چاپ شد.





درگذشت هلن کلر

معلم هلن، سالیوان در طول زندگی خود یک بار ازدواج کرد، اما از هلن جدا نشد و او را به خانه خود آور که این وضعیت مدتی بعد باعث جدایی سالیوان از همسرش شد. سالیوان که تا آخرین سال‌های زندگی خود هلن را همراه می‌کرد، در نهایت بر اثر مشکلات سلامتی در سال ۱۹۳۶ میلادی از دنیا رفت. هلن نیز در سال ۱۹۶۱ میلادی چند بار دچار سکته مغزی شد و سال‌های پایانی عمر خود را در خانه اش واقع در ایالت کانتیکت گذراند. او سرانجام در تاریخ ۱ ژوئن ۱۹۶۸ میلادی فقط چند هفته قبل از تولد ۸۸ سالگی اش هنگام خواب درگذشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
هلن کلر در وصف و گرامیداشت یاد معلم خود چنین سروده است:

به عمق نومیدی رسیده بودم و تاریکی چتر خود
بر همه چیز کشیده بود که عشق از راه رسید و
روح مرا رهایی بخشید.
فرسوده بودم و خود را به دیوار زندانم می‌کوبیدم.
حیاتم تهی از گذشته و عاری از آینده بود و مرگ
موهبتی بود که مشتاقانه خواهانش بودم.
اما کلامی کوچک از انگشتان دیگری ریسمانی شد
در دستانم، به آن ورطه پوچی پیوند خورد و قلبم با شور زندگی شعله‌ور شد.
معنای تاریکی را نمی‌دانم، اما آموختم که چگونه بر آن غلبه کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
شنایی با زندگی هلن کلر

هلن کلر در دوران کودکی به علت بیماری منیژیت، بینایی و شنوایی خود را از دست داد اما با کمک «آنا سولیوان»، معلم خصوصی اش یکی از محترم ترین زنان دنیا شد.

زندگینامه هلن کلر

هلن آدامز کلر (به انگلیسی: Helen Adams Keller) (زاده 27 ژوئن، 1880، تاسکامبیا، آلاباما - درگذشته 1 ژوئن، 1968، ایستن، کنتیکت) نویسنده نابینا و ناشنوا و فعال سوسیالیست آمریکایی بود.



هلن، نویسنده ای با آثار فراوان بود که دوازده کتاب و مقاله های بی شماری در زمینه ی نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان در طول زندگی اش به رشته ی تحریر درآورده است. اولین کتابش شرح حال زندگی خودش بود به نام «زندگی من»، که اولین بار در سال 1903 چاپ شد.



هلن آدامز کلر در 27 ماه ژوئن سال 1880 میلادی در ایالت آلابامای آمریکا به دنیا آمد. پدر او افسر بازنشسته ارتش کنفدراسیون آمریکا و سردبیر یک هفته نامه محلی و مادرش، زنی جوان با تحصیلات عالیه از شهر ممفیس بود. خانواده هلن از طبقه متوسط جامعه بودند و مخارج خود را از کاشت پنبه به دست می آوردند.



هلن از لحاظ هوش و ذکاوت میان خانواده و اطرافیان زبانزد بود. او از ۶ ماهگی ادای کلمات را آغاز کرد و از 1 سالگی راه رفتن را آموخت.



هلن کلر در 19 ماهگی به یک بیماری عفونی با تب بالا مبتلا شد. چند روز پس از شروع علائم بیماری، مادر هلن متوجه می شود او نسبت به صدای زنگ شام در خانه و حرکت دادن دست ها در مقابل صورت واکنشی از خود نشان نمی دهد. همان زمان بود که مشخص شد هلن بینایی و شنوایی خود را به طور کامل از دست داده است. علت این بیماری تا امروز نامشخص مانده است. پزشک هلن آن را «تب مغز» نامیده بود. محققان هم احتمال می دهند این بیماری تب اسکارلت (مخملک) یا مننژیت (التهاب و عفونت پرده مغزی) بوده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
هلن کلر بسیار باهوش بود و با محیط اطراف خود از طریق حس لامسه، بویایی و چشایی ارتباط برقرار می کرد. او همراه فرزند آشپز خانواده، نوعی زبان اشاره لمسی ابداع کرده بود و تا 7 سالگی از حدود 60 نشانه برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده می کرد، اما با بالا رفتن سن به تدریج متوجه شد دیگران به جای استفاده از زبان اشاره لمسی از صحبت کردن و حرکت ل*ب ها استفاده می کنند.





این موضوع سبب عصبانی و خشمگین شدن او می شد زیرا نمی توانست در صحبت های آن ها مشارکت داشته باشد. هلن به قدری پرخاشگر شده بود که مدام جیغ می کشید و به دیگران لگد می زد. همچنین در زمان خوشحالی به شدت و بدون کنترل می خندید. به همین دلیل خیلی از آشنایان معتقد بودند او باید در بیمارستان روانی بستری شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
والدین او همواره دنبال یک راه چاره برای آرام کردن، تربیت و تحصیل فرزندشان بودند. مادر او در سال 1886 سفرنامه ای از چارلز دیکنز می خواند که در آن به تحصیلات موفقیت آمیز یک کودک نابینا و ناشنوا اشاره کرده بود. پس از آن تصمیم گرفت در اسرع وقت همراه دختر و همسرش به شهر بالتیمور برود تا با پزشک معالج آن کودک آشنا شود.






به توصیه پزشک، والدین هلن او را نزد الکساندر گراهام بل کاشف تلفن می برند. گراهام بل که آن زمان مشغول کار با کودکان ناشنوا بود، آنها را به مؤسسه آموزشی نابینایان پرکینز در شهر بوستون ارجاع می دهد. مدیر این مؤسسه به والدین هلن پیشنهاد می دهد او توسط یکی از فارغ التحصیلان اخیر مؤسسه، یعنی آن سالیوان تحت آموزش قرار بگیرد. از آنجا بود که را*بطه 49 ساله این معلم و دانش آموز آغاز شد.





آن سالیوان، معلم 20 ساله هلن که خود نابینا بود، در تاریخ سوم مارچ سال 1887 میلادی به خانه هلن نقل مکان کرد. وجود سالیوان در زندگی هلن به قدری تأثیرگذار بود که او بعدها این تاریخ را روز تولد روح خود نامید.






سالیوان بلافاصله پس از آشنایی با هلن 6 ساله، حروف کلمه عروسک را روی کف دست او هجی کرد و بعد یک عروسک به او هدیه داد. هلن آن زمان هنوز نمی دانست که هر شیء یا نامی خاص شناخته می شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
هلن به تدریج نسبت به بازی با انگشت‌ها روی کف دست علاقه‌مند شده بود، اما هنوز از هدف آن آگاهی نداشت تا اینکه یک روز سالیوان او را کنار شیر آب می‌برد و یکی از دست هایش را زیر آب می‌گیرد. همزان نیز روی کف دست دیگر هلن کلمه آب را هجی می‌کند. درست همان لحظه بود که هلن متوجه را*بطه بین هجی کردن حروف روی دست و دنیای اطراف خود می‌شود.





او که از این موضوع سر شوق آمده بود، بلافاصله پاهایش را روی زمین می‌کوبد و از سالیوان درخواست می‌کند واژه زمین را روی دستش هجی کند. هلن به قدری به این موضوع علاقه‌مند شده بود که تا شب ۳۰ کلمه یاد گرفت. هرچقدر دایره کلمات او بیشتر می‌شد، ارتباط قوی تری با افراد و محیط اطراف خود برقرار می‌کرد.







سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می کرد. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لم*س می کند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند.







او همچنین، موفق شد تا به وسیله لم*س کارت هایی که حروف برجسته بر آن ها نوشته شده بود، جمله هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. بین سال های 1888 و 1890، کلر زمستان ها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دوره‌ای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین ل*ب خوانی از طریق لم*س دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا