L
Lidiya
مهمان
[نسل ما]
اما، ما در روزگاران غریبی دلباختیم؛
روزهایی که کافه ها بسته بودند، کرکره گلفروشی ها پایین بودند و نیمکت های پارک خاک خورده بودند.
ما در روزهایی عاشقی کردیم که خیابان های نارنجی مملو از برگ بدون عابر ماندند و
لبخند زیبایت پشت ماسکی سفید رنگ
پنهان ماند...
در آن روز های غریب؛ عاشق ماندن که هیچ، امیدوار بودن هم جسارت می خواست.
آخرین ویرایش: