- Nov
- 2,379
- 20,208
- 193
- 20
- وضعیت پروفایل
- -پس زخمهامان چه؟ - نور از محل این زخمها وارد میشود!
شکوه و افتخار از آن بافههای بلند است
این شعر همان شعری است که نزار قبّانی در برابر شعر عبدالوهاب بیاتی سرود؛ «وقتی عبدالوهاب بیاتی مجموعه شعر «شکوه از آن کودکان و زیتون باد» را منتشر کرد، نزار شعر «شکوه از آن گیسوان دراز باد» را سرود و این در دنیای عرب شهامت بسیاری میخواهد» (شفیعی کدکنی، 1359: 98).
در شعر حاضر، نزار با پیش کشیدن داستانی عاشقانه، اعتقاد و باور همیشگی خود را دربارة عشق مطرح کرده است و آن «اصالت عشق و ماندگاری آن» است. بهراستی که زندگی و شعر نزار جز بر این نکته تأکید نمیکند. مردی که سالهای بودنش را با عشق سپری کرده است و زن محور شعر او بوده است. البته نزار معتقد است که عشق او صرفاً در پیکر زن محدود نمیشود: «عشقی که مرا بدان مربوط میدانند عشقی نیست که جغرافیای پیکر زن محدودش سازد. من نمیپذیرم که خودم را در چنین گور تنگ و مرمرینی پنهان سازم، زیرا زن قارّهای از قارههاست که به آن سفر کردهام و البته همه جهان نیست. عشقی که مدنظر من است با تمامی هستی معانقه میکند» (قبّانی، 1364: 46).
از بهترین علل زیبایی شعر نزار، علاوه بر مضامین خاص شعر وی، نوع کاربرد واژگان و تعابیر و تشبیهات خاصیست که مختص زبان نزار است. در این شعر چشمان زیباروی قصه را به دو پرندة سبز و گیسوانش را به قصیدهای بلند تشبیه کرده است:
عیونها
طیرانِ اخضرانْ
و شعرهای قصیدهٌ طویلَهْ
در ضمن این داستان، نزار با توصیف قساوتهای خلیفهای در شهر بغداد نظیر آتش زدن گلهای سرخ قصر و گیسوان بلند، نشان میدهد که زر و زور از عالمی دیگر و عشق از جهانی دیگر و اگر عشق رخصت ندهد، ثروت و زور نمیتواند کاری از پیش ببرد و در نهایت عشق و زیبایی است که اصالت دارد و ماندگار است:
فالمجد...یا امیرتی الجمیله
یا من بِعَینَیها، غفا طیران اخضران
یظلُّ للضّفائِر الطویله
واللکلمه الجمیلَهْ.
این شعر همان شعری است که نزار قبّانی در برابر شعر عبدالوهاب بیاتی سرود؛ «وقتی عبدالوهاب بیاتی مجموعه شعر «شکوه از آن کودکان و زیتون باد» را منتشر کرد، نزار شعر «شکوه از آن گیسوان دراز باد» را سرود و این در دنیای عرب شهامت بسیاری میخواهد» (شفیعی کدکنی، 1359: 98).
در شعر حاضر، نزار با پیش کشیدن داستانی عاشقانه، اعتقاد و باور همیشگی خود را دربارة عشق مطرح کرده است و آن «اصالت عشق و ماندگاری آن» است. بهراستی که زندگی و شعر نزار جز بر این نکته تأکید نمیکند. مردی که سالهای بودنش را با عشق سپری کرده است و زن محور شعر او بوده است. البته نزار معتقد است که عشق او صرفاً در پیکر زن محدود نمیشود: «عشقی که مرا بدان مربوط میدانند عشقی نیست که جغرافیای پیکر زن محدودش سازد. من نمیپذیرم که خودم را در چنین گور تنگ و مرمرینی پنهان سازم، زیرا زن قارّهای از قارههاست که به آن سفر کردهام و البته همه جهان نیست. عشقی که مدنظر من است با تمامی هستی معانقه میکند» (قبّانی، 1364: 46).
از بهترین علل زیبایی شعر نزار، علاوه بر مضامین خاص شعر وی، نوع کاربرد واژگان و تعابیر و تشبیهات خاصیست که مختص زبان نزار است. در این شعر چشمان زیباروی قصه را به دو پرندة سبز و گیسوانش را به قصیدهای بلند تشبیه کرده است:
عیونها
طیرانِ اخضرانْ
و شعرهای قصیدهٌ طویلَهْ
در ضمن این داستان، نزار با توصیف قساوتهای خلیفهای در شهر بغداد نظیر آتش زدن گلهای سرخ قصر و گیسوان بلند، نشان میدهد که زر و زور از عالمی دیگر و عشق از جهانی دیگر و اگر عشق رخصت ندهد، ثروت و زور نمیتواند کاری از پیش ببرد و در نهایت عشق و زیبایی است که اصالت دارد و ماندگار است:
فالمجد...یا امیرتی الجمیله
یا من بِعَینَیها، غفا طیران اخضران
یظلُّ للضّفائِر الطویله
واللکلمه الجمیلَهْ.
آخرین ویرایش توسط مدیر: