مدیر تالار مشاوره + ناظر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر روابط عمومی
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
برترین مقامدار سال
درود!
این تاپیک جهت گذاشتن عکس شخصیتهای رمان "جواهر سوم" ایجاد شده، و به غیر از نویسنده کسی حق ارسال اسپم را ندارد.
نویسنده: @افسونگر
خلاصه: آنخانهباغ، مجللترین عمارت شهر است. وسوسه زندگی در چنینخانهای، برخی افراد را به داخل میکشانَد. پس از بستهشدن درها، آنها مجبورند انتخاب کنند تا آخر عمر در خانهباغ بمانند یا هر کدام سه جواهر پیدا کنند، در حالی که در محل زندگیشان فقط پنج جواهر برای دو نفر پنهان شده است. به طور خلاصه، طبق قانون بازی کسی که جواهر سوم را زودتر بیابد نجات پیدا میکند و پس از آن، مرگ در خانه را باز میکند.
مقدمه:
انسانهای تنها، دورشان پر از دیوار بلند است. انسانهای تنها به در امید میکوبند و ناامیدی، شوک بزرگی به آنها وارد میکند. انسانهای تنها هر چه تلاش میکنند بالاتر بروند، بیشتر از اعماق فرو میروند. انسانهای تنها تقلا میکنند به دیگران نزدیک شوند، اما دستان بزرگی آنها را به داخل دیوارها هل میدهد. انسانهای تنها از فریاد کشیدن خسته میشوند. انسانهای تنها میخواهند بمیرند اما نمیمیرند؛ میخواهند زندگی کنند اما زندگی نمیکنند. انسانهای تنها حاضرند بهای دوستی را با خون خود بدهند. انسانهای تنها قبل از اینکه به خودشان بیایند، متوجه میشوند یک زندگی پر از اشتباه داشتهاند. انسانهای تنها...
جلد:
لینک رمان: موضوع 'رمان جواهر سوم | نرگس محمدیان روشنفکر' https://forum.cafewriters.xyz/threads/رمان-جواهر-سوم-نرگس-محمدیان-روشنفکر.35295/این تاپیک جهت گذاشتن عکس شخصیتهای رمان "جواهر سوم" ایجاد شده، و به غیر از نویسنده کسی حق ارسال اسپم را ندارد.
نویسنده: @افسونگر
خلاصه: آنخانهباغ، مجللترین عمارت شهر است. وسوسه زندگی در چنینخانهای، برخی افراد را به داخل میکشانَد. پس از بستهشدن درها، آنها مجبورند انتخاب کنند تا آخر عمر در خانهباغ بمانند یا هر کدام سه جواهر پیدا کنند، در حالی که در محل زندگیشان فقط پنج جواهر برای دو نفر پنهان شده است. به طور خلاصه، طبق قانون بازی کسی که جواهر سوم را زودتر بیابد نجات پیدا میکند و پس از آن، مرگ در خانه را باز میکند.
مقدمه:
انسانهای تنها، دورشان پر از دیوار بلند است. انسانهای تنها به در امید میکوبند و ناامیدی، شوک بزرگی به آنها وارد میکند. انسانهای تنها هر چه تلاش میکنند بالاتر بروند، بیشتر از اعماق فرو میروند. انسانهای تنها تقلا میکنند به دیگران نزدیک شوند، اما دستان بزرگی آنها را به داخل دیوارها هل میدهد. انسانهای تنها از فریاد کشیدن خسته میشوند. انسانهای تنها میخواهند بمیرند اما نمیمیرند؛ میخواهند زندگی کنند اما زندگی نمیکنند. انسانهای تنها حاضرند بهای دوستی را با خون خود بدهند. انسانهای تنها قبل از اینکه به خودشان بیایند، متوجه میشوند یک زندگی پر از اشتباه داشتهاند. انسانهای تنها...
جلد:
آخرین ویرایش توسط مدیر: