- Aug
- 6,466
- 12,571
- 219
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
بـا همـه گرمیم... با دل هـای تنهـا بیشتر
درد را با جـان پذیراییم و با غـم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
بَـم که بودم فقر بـود و عشق امـا روزگار
زخـم غـربت بـر دلم آورد ایـن جـا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعـدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر
رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت
من کـه دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید
هـر قـدر یعقـوب تنهـا شـد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم :ما بیشتر
حامد عسکری
بـا همـه گرمیم... با دل هـای تنهـا بیشتر
درد را با جـان پذیراییم و با غـم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
بَـم که بودم فقر بـود و عشق امـا روزگار
زخـم غـربت بـر دلم آورد ایـن جـا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعـدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر
رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت
من کـه دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید
هـر قـدر یعقـوب تنهـا شـد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم :ما بیشتر
حامد عسکری
آخرین ویرایش توسط مدیر: