به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته [ غـــُــرغـــُــریــــآتــ ـــ .... ]

وای برمن !
تو همانی که امیدم بودی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از من فقط خبر داشت، همین.
مثل مردمی که می دانند جایی از جهان جنگ است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خیابان ها همانند
پنجره ها و مردم بی رویا... همان
تنها تویی که نیستی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا بر می دارمش
از تو مینویسد
مانده ام این خودنویس است
یا
تو نویس..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو می دانی آن ها که از چشم می افتند،
دقیقا کجا می افتند ؟
چندیست دنبال خودم می گردم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مـــــــــــیان این همــــــــه "اگـــر"
تــــو چـــــــــــقدر "بایدی "
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعــــضی هــا به ما نمـیخـوردن
ما جــا خالــی دادیــم خــوردن به شــما
مبــارکتــون باشــه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می بینم ات
می بینی ام
و این تمامی ماست،
این دیدن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نفس بگشا
تا نشانم دهی
راه من
از آه توست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و پلک هایش
مسیر نبض عناصر
را به ما نشان داد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شبیه پوستِ کنده شده ی کنارِ ناخنی!
میام که ی بار برای همیشه از شرت خلاص شم،
اما کش میای و اوضا خیلی بدتر از قبل میشه هِی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چگونه
به گل سرخی که
در دستانم
منتظر توست
بگویم :
" رفته ای "
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حضورش برایم هیچ اهمیتی نداشت
اما غیبتش،
خیلی آزار دهنده بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما…
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این شـــعرها را باید گذاشت در کوزه و آب شان را خورد
وقتی هنوز عرضه ندارند
تا تـــــو را
عاشـق کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آنکه می رود فقط می رود
ولی آنکه می ماند درد می کشد ،
غصه می خورد ،
بغض می کند ،
اشک می ریزد و تمام این ها روحش را به آتش می کشد و
در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حســــرت،
یعنی خواستن تـــــــو
كه داشتن نمی شود
هیـــچوقـــــــــت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هیچ به فردا نیندیش
فردا اندیشه ای برای خود دارد
رنج هر روز برای آن روز کافیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تقصیر هیچ کس نیست...
از خوبی تو بود،
که من بد شدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برای دردهایم نشانه میگذارم
تا یادم بماند
کجا دست خدا را رها کردم
 
آخرین ویرایش:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

عقب
بالا