به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته [ غـــُــرغـــُــریــــآتــ ـــ .... ]

درست متر کن
آدم ها هم قد خودشان اند
نه هم قد تصورات تو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بـــــرو...
تـرس از هیـچ چیـز نـدآرمــ...وقتے یقیـלּ دآرمــ
بیشتــر از مـَלּ کسے دوستتـــ نخوآهـد داشتــ
بیشتــر از مـَלּ کسے
طـاقتــ کمــ محـلے هـایتـــ رآنـدآرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه تکلیف سنگینی ست بلا تکلیفی
وقتی نمی دانم
دارمت
یا
ندارمت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
افـسـانـه ها را رهـــا کنــ
دوری و دوستی کدام است
مَـن اگـر نَـبـاشـمــ ،
دیـگری جـایَـم را پُـر میـکنَـد
به همین سادگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم را تهديد كردم كه اگر يك بار ديگر بهانه ات را بگيرد
ميدهم دوباره بسوزانيش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برآنچه گذشت و شکست و ریخت حسرت نخور زندگی
اگر زیبا بود با گریه آغاز نمی شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به کسی که تنهات گذاشت
بگو این تو بودی که باختی نه من
من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت
اما تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک بار ، فقط یک بار بیا
تا من تمامت را از بر کنم
می دانم ، سهم فردای من از تو
فقط خاطراتت است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خودت راتصورکن بی...(او)
شایدبفهمی چه کشیدم بی...(تو)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آنچه در یادش نمانده، یاد ماست....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آنقدر نفـــس می کشم
تـــــــــا
تمــام شود
همه ی آن هوایـــــی که
سراغ تو را می گیرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه گـــــره ی کـــــوری به زندگیت انداخته ام
که فقــــــط من
بایــــــد از ســـــرت باز شوم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مـــــــن
با تمام کنار " او " بودن هایت کنار می آیم
فقط
محض رضای خدا
حداقل دست از سر خواب هایم بردار
لــــــــعنتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همونى كه فكر مى كنيد مثل بقيه نيست،
دقيقا مثل بقيه تَره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست داشتن بعضیـــــــــا لیــــــاقت نمی خواد
مثل نخ کردن سوزن
“ اعصـــــــــاب ” می خواد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خــیانت را مدرسـه به ما یاد داد
از همان زمـانی که گفت:
جای خـالی را پر کنید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش اینجا بودی
همین جا کنار خودم !
و من یادم می رفت که خسته ام ، که دلتنگم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست
از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کند بگویم که بهترم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت دارم
رازی است که در میان حنجره ام دق میکند
وقتی که نیستی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عـــآدَٺ مــــے ڪــُنـَـــم :
بــہ دآشــٺـــَـטּ چــیـــزے وَ سـِپـَـس نـَـدآشـٺـَـنـَــش
بــہ بـــودَטּ ڪــَـســـے وَ ســِـپـَـس بـــہ نــَبــودَنـــَــش
ٺــَــنــہــآ عــآدَٺ مــے ڪـُـنــَـمــ
اَمــآ فــَـرآمــوش نـــہ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

عقب
بالا