@ارغنونِ خاک بر سر
خب اولا بگم که خیلی خوشحالم مشاور مشتاقی گیرم اومده
نکته اول اینکه کاراکال یه
رمان تاریخی نیست اما توی تاریخ جریان داره؛ من اسمها، لوکیشنها، سال رویدادها و... همه رو از واقعیت و طبق فرهنگ اون کشورها برداشتم. آداب و رسوم، طرز تفکر سیاسی و... رو با ظرافت و وسواس خاصی جا دادم توی پیرنگ اصلی داستان چون همونجور که گفتم خیلی تاکید دارم روی رئالیسم کارم.
درمورد داستان اصلی یه شرح کلی بگم برات. واقعا به نکتهی خوبی اشاره کردی، تیرباران خانواده سزار روسیه! در اصل ابتدای
رمان من از دوسال قبل از انحلال دولت شوروی شروع میشه که استارتش با تیرباران خانوادهای کمونیست کارکتر اصلی منه. زبان داستان هم راوی ادبیه.
پشت پرده قتل این خانواده نامشخص میمونه تا اینکه توی کل داستان بهش بپردازیم اما میخوام یکی از جرقههای شروع منحل شدن دولت گورباچف رییس جمهور وقت شوروی از همین خانواده باشه. پس نیاز به رمز و راز و اسناد مهم دولتی داریم.
سکانس بعدی داستان از خود شخصیت اصلی شروع میشه که سالهاست به عنوان یه جاسوس برای دولت روسیه خدمت کرده. این آدم تفکرات سوسیالیستی عمیقی داره بدون اینکه فهم حقیقی از گذشته خودش داشته باشه؛ حالا توی قسمت معرفی شخصیتها بیشتر توضیح میدم.
هدف اولیهی داستان اینه که اول شخصیت اصلیمون بفهمه کجای این بازیه و خانوادش کی هستن؟
توی پست بعدی شخصیتهارو معرفی میکنم.