تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [ نـادر ابراهیـمی ]

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

دلگیر نشدن، کار آسانی نیست.ظرفیت می خواهد. هر کس که گفت من ابدا دلگیر نمی شوم. بدان که از ارتفاع دلگیری سخن می گوید.



نادرابراهیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

مَقصد ، زندگی را مَعنی می‌کند ؛
هَدف زندگی را عمیق .
تازه ، زندگی را وجود مَقصد
معنی می‌کند نه رسیدن به مقصد .
- نادر ابراهیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
دست در مقابل دست
چشم در برابر چشم
تن در برابر تن
اما نه دل در برابر دل
چرا که دشمنان ما هرگز قلبی نداشته‌اند تا بتوانیم در مقابل قلب‌های شکسته خود قلب‌هایشان را بشکنیم.

نادر ابراهیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
بگذار خالصانه قبول کنیم کوچکیم، تا بتوانیم بزرگ شویم، عوض شویم، رشد کنیم و دیگری شویم.
بزرگ جایی برای تغییر کردن ندارد.
وقتی مظروف درست به اندازه ی ظرف بشود دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن می‌شود جز ریختن بر زمین و تلف شدن ؟!

[ نادر ابراهیمی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
تو وقتی می‌بینی که من افسرده ام
نباید بگذری
سکوت کنی
یا فقط همدردی کنی؛
بنا کننده ی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم
در تنِ کویر و تمام می شویم...

[ نادر ابراهیمی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
ما از زندگی مشترک،مثل یک دست لباس استفاده کردیم. ما زندگی را و عشق را یک دست لباس دانستیم. زمانی که خریدیمش، نو بود و زیبا و مناسب، جذاب و توجه‌برانگیز؛ خیره‌کننده در هر محفل و میهمانی. آهسته‌آهسته اما کهنه شد، ساییده شد، رنگ‌ورویش رفت، از شکل افتاد...
چرا؟ چرا فرصت دادیم که زمان، با عشق، با زندگی، همان‌گونه رفتار کند که با آن پیراهن سُرمه‌یی تو کرد که من آن‌قدر دوستش داشتم...

? یک عاشقانه آرام
? نادر ابراهیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,465
12,553
219
کسی مانده است که خواهد آمد. باور کن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه می‌دارد. بنشین به انتظار ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریت وبـسایت
مدیریت وبـسایت
Apr
1,175
11,672
169
TehRan
مردن امر ساده‌اي‌ست!
و از زندگي کردن بسيار آسان‌تر است.
تمام خفقان مرگ!
در مقابل يک شک،
در مقابل يک حرص،
در مقابل يک ترس،
در مقابل يک کينه،
در مقابل يک عشق،
هيچ است!
مردن امر ساده‌اي‌ست!
و در مقابل خستگي زندگي
چون سفري است که در يک روز تعطيل مي‌کنيم و ديگر هرگز باز نمي‌گرديم... !
{نادر ابراهیمی}
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا