نام داستان : دیوونه دوست داشتنی
نویسندگان: کوثر بیات و حسین حسینی
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
همهی ما حداقل یک بار تو زندگیمون عشق رو تجربه کردیم؛ یا شاید تجربه خواهیم کرد.
منم پنج سال پیش تجربهاش کردم و طعم واقعی عشق رو چشیدم!
البته با این تفاوت، من عاشق دختری شدم که یه درجه از طرف خدا داشت. اولش فقط با یک نگاه ساده دلم لرزید؛ ولی همین نگاه ساده شب و روز رو ازم گرفته بود و باعث شد که غرورم رو زیر پا بزارم... .
سخن نویسنده:
عزیزان دل این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده و اشاره به بخشی از زندگی هردو نویسنده دارد!
مقدمه:
دستهایت را به من بده، با خیالی آسوده به من تکیه کن، بگذار عشق هردوی ما را به آغو*ش بکشد. بگذار قلبهایمان یکی شود.
زیباترینم به چشمانت قسم تا دنیا دنیاست با تو میمانم! حتی اگر همهی عالم بگویند اشتباه است. نمیگذارم حتی یک تار مو از تو کم شود، غصههایت را به جان میخرم تا چشمان اشکیات را نبینم،
همهی هستی فدای خندههای زیبایت مهربانم!
من دیوانهوار عاشقت هستم؛ بیتردید خودت را به من بسپار تا دار و ندارم را به پایت بریزم.
لینک داستان: https://forum.cafewriters.xyz/threads/18795/#post-187479
نویسندگان: کوثر بیات و حسین حسینی
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
همهی ما حداقل یک بار تو زندگیمون عشق رو تجربه کردیم؛ یا شاید تجربه خواهیم کرد.
منم پنج سال پیش تجربهاش کردم و طعم واقعی عشق رو چشیدم!
البته با این تفاوت، من عاشق دختری شدم که یه درجه از طرف خدا داشت. اولش فقط با یک نگاه ساده دلم لرزید؛ ولی همین نگاه ساده شب و روز رو ازم گرفته بود و باعث شد که غرورم رو زیر پا بزارم... .
سخن نویسنده:
عزیزان دل این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده و اشاره به بخشی از زندگی هردو نویسنده دارد!
مقدمه:
دستهایت را به من بده، با خیالی آسوده به من تکیه کن، بگذار عشق هردوی ما را به آغو*ش بکشد. بگذار قلبهایمان یکی شود.
زیباترینم به چشمانت قسم تا دنیا دنیاست با تو میمانم! حتی اگر همهی عالم بگویند اشتباه است. نمیگذارم حتی یک تار مو از تو کم شود، غصههایت را به جان میخرم تا چشمان اشکیات را نبینم،
همهی هستی فدای خندههای زیبایت مهربانم!
من دیوانهوار عاشقت هستم؛ بیتردید خودت را به من بسپار تا دار و ندارم را به پایت بریزم.
لینک داستان: https://forum.cafewriters.xyz/threads/18795/#post-187479
آخرین ویرایش توسط مدیر: