مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین مقامدار سال
برترین ارسال کننده ماه
- Dec
- 2,207
- 2,990
- 133
(هنر در شعر رهی معیری)
آن خداوند هنر، و آن نامور استاد رفت
خامه خون گرید، که استاد هنر بهزاد رفت
آنکه نقشی طرفه میانگیخت چون خرم بهار
همچو گل، از برگ ریزان اجل بر باد رفت
او هنرمندی گرانقدر و قوی بنیاد بود
آن هنرمند گرانقدر قوی بنیاد رفت
آنکه با دست هنر، نقش صور میریخت، مرد
و آنکه لوح ساده را، رنگ بقا میداد رفت
مردم چشم هنر، از داغ او، در خون نشست
گرچه مردم را، طریق مردمی، از یاد رفت
او، نه تنها گشت پامال حوادث، کز نخست
از جهان سفله، بر آزادگان بیداد رفت
گرچه آن سحرآفرین استاد جادو کلک ما
با دلی شاد آمد و با خاطری ناشاد رفت
لیک، از رسم و ره آزادگی، رخ برنتافت
ای خوشا آنکس، که آزاد آمد و آزاد رفت
آیت فضل و هنر، بهزاد افسونگر، رهی
رفت و با فقدان او، فضل و هنر بر باد رفت
آن خداوند هنر، و آن نامور استاد رفت
خامه خون گرید، که استاد هنر بهزاد رفت
آنکه نقشی طرفه میانگیخت چون خرم بهار
همچو گل، از برگ ریزان اجل بر باد رفت
او هنرمندی گرانقدر و قوی بنیاد بود
آن هنرمند گرانقدر قوی بنیاد رفت
آنکه با دست هنر، نقش صور میریخت، مرد
و آنکه لوح ساده را، رنگ بقا میداد رفت
مردم چشم هنر، از داغ او، در خون نشست
گرچه مردم را، طریق مردمی، از یاد رفت
او، نه تنها گشت پامال حوادث، کز نخست
از جهان سفله، بر آزادگان بیداد رفت
گرچه آن سحرآفرین استاد جادو کلک ما
با دلی شاد آمد و با خاطری ناشاد رفت
لیک، از رسم و ره آزادگی، رخ برنتافت
ای خوشا آنکس، که آزاد آمد و آزاد رفت
آیت فضل و هنر، بهزاد افسونگر، رهی
رفت و با فقدان او، فضل و هنر بر باد رفت