تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی پاورقی | انجمن کافه نویسندگان

بسمه تعالی

چيزي از فرق سرش به سرعت پايين آمد؛ از چشم هايش بيرون زد، گلويش را خراشيد و توي دلش فرو ريخت.
اين شكل طبيعي چيزي بود كه بعد ها فهميد غصه است.


#فريبا_وفى
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تمامی ترس‌های ما از عدم آگاهی نشات می‌گیرند. مثلاً از تاریکی میترسیم چون نمی‌دانیم چه چیزی در تاریکی انتظارمان را می‌کشد. این هراس درباره‌ی کسی که دوستش داریم هم صدق میکند، ما از از دست دادنش می‌ترسیم، چون نمی‌ دانیم چه حسی به ما دارد..



"دینو بوتزاتی"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خانه‌ها با آدم‌ها می‌روند

با اسباب‌ و اثاث‌شان، با پرده‌های‌شان.

نوبت ما که می‌رسد

پیدایشان می‌کنیم و خاک‌شان را می‌گیریم

و بعد سال‌ها

می‌گذاریم‌شان همان‌جا که بوده‌اند
نزدیک پنجره‌ای که رو به درخت باز می‌شود..


"یانیس ریتسوس"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و دیگر جوان نمی شوم

نه به وعده عشق و نه وعده چشمان تو..

و دیگر به شوق نمی آیم

نه در بازی باد و نه در رق*ص گیسوان تو

چه نامرادی تلخی!



"محمدرضا عبدالملکیان"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدم یه روزی خوشحاله یه روزی تلخه. یه ساعتی میرقصه یه ساعتی گریه میکنه. یه لحظه هایی عاشقه یه لحظه هایی دلتنگه. یه وقتایی امیدواره و میدوئه و یه وقتایی ناامیده و نا نداره حرکت کنه حتی..
آدم مگه دو ساعت غذا درست نمیکنه واسه یه ربع لذ*تِ خو*ردن؟! آدم اصلا از سختیه که دوس داره ادامه بده.. واسه اینکه یه ساحلی هست که بگی هی اونجا رو، ارزششو داره ادامه بدی..
که دیدنت شبیهِ امنیتِ ساحلیه که آدم مطمئنه به ارزیدنِ ادامه دادن..


#نازنین_هاتفی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غمگین‌ترین حالتم‌‌ را زمانی یافتم که دلتنگ بودم اما قدرت عقلم پیشی گرفته بود از هرچه قدرت است در جهان، عقلم به هیبت انسانی درآمده بود، جلویم را گرفته بود که هیچ کار اشتباهی نکنم، هیچ دری را برای بازگشت رفتگان باز نکنم، پشت تمام در و پنجره‌ها را قفلی بیاندازم و بنشینم تا صدایشان کم کم بی رنگ شود، تا تمام و کمال بروند.

دلم شکسته بود، دلم تنگ بود، دلم می‌دوید درها و پنجره‌ها را باز کند، عقل اما مشت می‌کوبید بر دهان تمام خواسته‌ها..



"فاطمه محمدلو"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﻪ، ما هستیم که تصمیم ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ! ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻧﺠﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺨﺸﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻔﺮﺕ، ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ، ﺷﺒﮑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﯾﺎ حتی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﯾﺮﻭز..

ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﺫﻫﻨﺖ ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺒﮑﻪ.. ﺍﮔﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ، ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﻐﺰﺕ که ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺗﻪ..



"احمد حلت"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آرزو می‌کنم توی این روزهای تابستونی اگه فارغید، عاشق بشید و اگه عاشقید‌ عاشق‌تر...

آرزو می‌کنم چشم‌هاتون از شادی برق بزنه، دلتون از خنده‌ی زیاد درد بگیره و هر صبح از هیجانِ شروعِ یه روزِ جدید، به خودتون بلرزید!

آرزو می‌کنم روزهای تابستونی‌تون پُر از پیاده‌روی‌های دو نفره، پر از حسِ خوبِ باهم بودن باشه و هرشب یکی زیر گوشِ‌تون زمزمه کنه که چقدر زیاد دوسِتون داره...

مهرانه رحیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا