`°•°` پوکرکننده‌ترین مطالب رمان‌ها `°•°`

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آقاپسرمون خونه‌ش سه شب متوالی خالی نبوده؛
ولی «روسریتو بکش جلو، رژتم کمرنگ کن» ?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو تهران همه ماشینا لامبورگینی و مزدا3 و جنسیس هستن؛
این پراید و تیباهایی که ما می بینیم توهمی بیش نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دختره تا پاشو میذاره مهمونی، هشتصد نفر آدم درست و نادرست: «افتخار رقص میدید بانو؟»
ای بانو و حناق ... -__-
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو این ازدواج اجباریا، همیشه دختره باید حلقه‌شو جا بذاره، یه پسری ازش خواستگاری کنه، بعد شوهره بیاد دختره رو بپیچونه بهم که چرا حلقه‌تو نپوشیدی :|
ینی خواستگاره همینطور داشته چشم چشم میکرده ببینه کی حلقه نداره، بره سراغش ? بخدا ما هم حلقه نداریم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
+ مامان رمان چیه؟
- پکیجی مملو از پسرهای سیکس‌پک‌دار.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دختره پدر و مادر و برادرش رو تو تصادف از دست داده :| هیچ فامیلی هم نداره. هیچ دوستی هم نداره.
وات د ... ؟ =[
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همیشهء خدا انقدر داستان رو لفت میدن که با وجودی که کارکترا عاشق همن، رمان میره جلد بعدی و همه چیز به قهقرا میره و نابودی و ...
حالا بشین تو جلد دو همون رمان رو از اول بخون که این دو تا تمساح برسن به هم یا نه :|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
1. همیشه یه پسری هست که دختره رو بخواد و مهربون و خوشگل و مودب باشه؛ ولی احساس دختره بهش خواهرانه ست.

2. همون خانم خانما میره عدل عاشق کسی میشه که محل سگم بهش نمیذاره.
چتوونه! بابا چتووونههه! ?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دختر رمانش، پارت 1، اول صبح، حتما باید از پله ها سر بخوره.
بذارید من تعریف کنم، ما خونه‌مون پله نداره ولی رفته بودیم جایی که پله داشتن از این پیچ پیچیا.
من خواستم سر بخورم از رو نرده ها؛ ببین قوانین فیزیک رو بذار کنار کلا؛ نزدیک بود برگردم با گردن یه طبقه رو بیام پائین |=
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین