بد باش و بزن تهمت و تحقیرم کن
دل دلگیر مرا بشکن و دلگيرم کن...
که دِگر سوز ندارد آهِ من، میدانم...
منِ پنهانِ مرا له کن و تفسیرم کن...
فلجم کرده رَهِ رفته ی تو با اغیار...
گیرم تو بیا هِی غل و زنجیرم کن...
من که عمرم به فنای دل پاکت رفته
بی مهابا به دل آتش زن و تطهیرم کن