دستهایت را دوست می دارم؛
بویِ رویش می دهند و نوبهار؛
گَرم اَند و بیقرارِ گُلدان،
مثلِ آفتاب و باران.
دستهایت،
دانه یِ عشقی کاشتند
-بی رنگ-
دَر قلبِ بی تاب،
روزِ پیوندِ
مِهر و ماه و ترانه؛
شمع و گُل و پروانه
سـ*ـاقی و ساغر و دِلِ دیوانه
وَ مشرقِ دامنم
م**س.ت شد
از عطرِ یاسِ رازقی.
آه ... جاودانه جوان خواهم بود؟
آه ... خاطره ای خواهم شُد برایِ فرداها؟
بویِ رویش می دهند و نوبهار؛
گَرم اَند و بیقرارِ گُلدان،
مثلِ آفتاب و باران.
دستهایت،
دانه یِ عشقی کاشتند
-بی رنگ-
دَر قلبِ بی تاب،
روزِ پیوندِ
مِهر و ماه و ترانه؛
شمع و گُل و پروانه
سـ*ـاقی و ساغر و دِلِ دیوانه
وَ مشرقِ دامنم
م**س.ت شد
از عطرِ یاسِ رازقی.
آه ... جاودانه جوان خواهم بود؟
آه ... خاطره ای خواهم شُد برایِ فرداها؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: