?? کــــاش‌هـــــا ??

رزق و روزی را خدا تقسیم کرد!
اما گمان کنم ملائک، جای نان ها را به اشتباه انتخاب کردند،
که یکی سر به طلاست و دیگری زباله را در آغو*ش میگیرد!
سر به طلایان به ریش ملائک میخندند
و در آغو*ش گیرانِ بدبختی، نمی دانند اشک هایشان را پاک کنند یا نفرین سر بدهند، از این سرگردانی و پوچی!
کاش خدا ملائک را واسطه نمی کرد،
اما حالا که دیگر گذشت!
کاش برای درماندگان، کیسه هارا از طلا پُر کند!

نسرین هداوندی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین
پائیز
قرن
شده ام

کاش
بر می گشتی......
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش به خودمون بیایم؛
بریم بهش بگیم که چقدر از هر چیزی توی این دنیا قشنگ تره،
که چقدر وقتی میخنده دنیا رنگی تر میشه،
بهش بگیم که چقدر خوبه فکر کردن بهش،
کاش بهش بگیم
که چقدر همیشه دوسش داشتیم!
نکنه یه موقع به خودمون بیایم و دیر شده باشه؟!
اونوقت هرچیم که داد بزنم بگیم دوستش داریم،دیگه فایده نداره،فقط خودمون می مونیم و یه حس مُرده توی قلبمون که واسه نجاتش تلاش نکردیم!
" بهش بگو،
قبل ازاینکه دیر بشه ... "...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مگه قراره چند روز دیگه زنده باشیم؟
اصلا از همین فردا از ناکجاآباد یک سنگ خورد توی دل مون چی؟
اگه عمرمون نبود به دنیا چی؟
پس کی دیوونه باشیم؟
پس کی قراره از ته دل مون بخندیم؟
برقصیم...
پس کی بریم روی پل هوایی بشینیم ماشین ها رو نگاه کنیماز بالا،کیف کنیم؟
پس کی قراره به مسخره ترین چیزها بخندیم؟
پس کی قراره درد دل هامون نپوسه تو دل مون؟
بشینیم کنار هم دوتا استکان چایی بخوریم؟
پس کی غم دنیا تموم میشه از توی دل مون؟
یک وقت به خودمون نیایم ب...

متن زهرا رحیمیان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای کاش پرنده بودم تا میتوانستم از بالای ابرهای بغض آلود، زندگی کردنت را تماشا کنم .
ای کاش دریا بودم تا میتوانستی سنگِ دغدغه هایت را در دلم پرتاب کنی و ساعت ها به من خیره بمانی .
ای کاش فردا بودم تا هر روز در انتظارم بنشینی
و ای کاش با تو آنجا بودم؛ در کنار دریا چشم انتظار فردا و غرق شده در رویاهایمان پرواز کردن را به تو می آموختم....

متن سحر قاضی نظام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی که نیستی؛
دلم،،،
اسیر زمستان ست...

کاش ،
با دست هایت،
-- کمی بهار بیاوری!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با هم کوچه ها را سربسته قدم می زدیم
از تمام پنجره های نیمه باز
حرف های نزده را
روی کاغذی نوشتیم
و به شکل موشکی
به حیاط احساس هم فرستادیم
این حرف ها بزرگ تر از حیاط همه خانه های شهر بود
و چقدر خوب
که هنوز پرده ی بلند پنجره ی ایوان
در حافظه ی کودکی هایم مانده بود
من آنجا پنهان می شدم
کاش به اندازه ی حرف هایمان
کوچه ی سرنزده باقی مانده باشد
راستی
کوچه های آشتی کنان کجای شهرند؟
باید چیزی باشد
که منِ خجالتی را به آغو*ش تو نزدیکتر کند...

متن الهه کاشانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا ناکجا را تر کند

چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران -که می بارد- شما را تر کند...

متن شعر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اول قصه دلم خواست کنارم باشی
مرهم حال من و صبر و قرارم باشی

رنگ و رخسار دلم رفت در این سختی ها
دل به تو داده که تا نقش و نگارم باشی

قلب من وسط پاییز همین طوفان بود
گفتم ای کاش بمانی و بهارم باشی

پشت هم شعر غزل شعر غزل شعر غزل
من برای تو همایون تو سه تارم باشی

با تو من عهد نمودم که تو را دارم پس
دل به مردی ندهم چون تو قمارم باشی

تا که خندیدی و چشم تو به چشمم افتاد
بی جهت خواست دل آهوی شکارم باشی

شکل این قصه عوض شد و تو میف...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خواستم بگویم دوستت دارم
اما جمله ها ابترند
پشت این ظاهر بی خیال
دو چشم خیس
شوری انتظار را شره می کنند
غمگین نیستم
خسته[بودم و حالا] نیستم
شادم
که داشتن و داشته شدن
رویداد دو سویه شادی ست
بیش از هر آنچه بگویم
دلتنگم
آخر در دست های دوستت دارم
«ای کاش» لانه کرده
می گویم:
ای کاش از این خیابان
ای کاش از این گذر
ای کاش روی این نیم کت
پشت ویترین آن دکان
این سوی پنجره
رو به منظره خیس خیابان
انگشتانت
سرنوشت رها مانده انگشتان مرا
به ...

متن امیر قباد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین