آخرین شروع | انجمن کافه نویسندگان

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت دارم اما نه به اندازه ی برف ، چون یه روز آب می شه . دوستت دارم اما نه به اندازه ی گل ، چون یه روز پژمرده می شه . دوستت دارم به اندازه ی دنیا ، چون هیچ وقت تموم نمی شه !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیره برفه !!!!!
درسته که هوا رو گرم نمی کنه ولی تورو دل گرم میکنه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فصلِ سرما می آید
زمستان را میگویم…
امّا تا آغو*شِ تو هست،
من گرمِ گرمم…!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو آمدی و اثباتی شدی بر این که هیچ زمستانی ماندنی نیست …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زمستان
یک تو می‌خواهد
یک تو که دستانش را بشود
بی هیچ دلهره‌‌ای گرفت
یک تو که بشود
این خیابان‌های یخ زده را
گرم قدم زد…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حضورت رنگ از چهره زمستان های سنگین زندگی ام پرانده است
تو بهاری ترین اتفاق زندگی ام هستی … با من در میان برف ها قدم بزن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران باتو یک کلمه است
آخی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل

من از غم تو شادم چون بلبل از بهاران

سیف فرغانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است !
و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم …
اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین