قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

[Manila]

ای کاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم

و تو آسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت

نور باران کنی تا خوابت ببرد

 

[Manila]

بخواب ای آفتاب بی غروبم

شب تنهایی دل ها دراز است

دعایت میکنم هر شب همین وقت

که درهای دعا تا صبح باز است

 

[Manila]

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

 

[Manila]

صدایت در گوشم زمزمه می شود

نگاهت در ذهنم مجسم

ولی من تو را می خواهم نه خیالت را

شبت ستاره باران …

 

[Manila]

در هوایت بی‌قرارم روز و شب

سر ز پایت برندارم روز و شب

جان و دل از عاشقان می‌خواستند

جان و دل را می‌سپارم روز و شب

” مولوی “

 

[Manila]

تو بخواب نازنینم

به جان تمام دلواپسی هایم قسم

که لحظه ای دیده بر هم ننهم

و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم

قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود

تو بخواب نازنینم

 

[Manila]

باز هم شب شد و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

امشب درانتظار یک شب به خیر تا صبح بیدار خواهم ماند

اما تو چشماهای زیبایت را به رویاها بسپار

 

[Manila]

ای کاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم

و تو آسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کن تا خوابت ببرد

 

[Manila]

شب بخیر ای آخرین امید من

نذار تاریکی تو قلبت بنشینه

چشاتو بروی شهر شب ببند

تا چشای کوچیکت خواب ببینه

 

[Manila]

لالایی کن بخواب قشنگترین یار

منو از خواب غفلت کردی بیدار

لالایی کن بخواب معنی عشقم

الهی بمونی تو سرنوشتم

لالایی کن شبت به خیر عزیزم

تمام عشقمو به پات می ریزم