موقع مرگم بهم گفتند آخرین خواستت چیه؟؟ گفتم :یه تیکه یخ بزارید سر قبرم چیکه کنه،…. پرسیدن چرا؟؟ گفتم آخه کسی رو ندارم سر قبرم گریه کنه سلامتیه بی کسا
کاش می دانستم بعد از مرگم اولین اشک از چشمان چه کسی جاری می شود ، و آخرین سیاه پوش که مرا فراموش می سپارد چه کسی خواهد بود تا قبل از مرگم جانم را فدایش کنم.
زندگی زمان دارد
و زمان میگذرد هر دو میگذرند و ما مینگریم ؛
زندگی ٬ زمان تیک تاک با صدای قلب هماهنگ می شود
هر دو باهم می نوازند و میروند تا پایان هر دو سکوت باشد و ایست