متن دلتنگی| انجمن کافه نویسندگان

اگر شبی
فانوس نفس‌های من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی
در حوالی خیابان خاطره برخوردی
و عده‌ای به تو گفتند
کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد
تو حرفشان را باور نکن
تمام این سالها کنار من بودی
کنار دلتنگی دفاترم​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر چیزی که به تو ربطی داشته باشد
دوست داشتنی است
از دلتنگی‌ ام بگیر
تا جای خالی‌ ات …​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:



من یک دخترم

وقتی خسته ام

وقتی کلافه ام

وقتی دلتنگم

بشقاب ها را نـــمی شکنم.

شیشه ها را نـــمی شکنم.

غرورم را نـــمی شکنم

دلت را نـــمی شکنم

در این دلتنگی ها

زورم به تنها چیزی که میرسد

این بغـــض لعنتی ست!



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حتما هزار سال از رفتنت گذشته
وگرنه این حجم دلتنگی
منطقی نیست​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضیا دلتنگ صدا میشن
بعضیا دلتنگ چهره
اما یه نوع دلتنگی هست که بد آدمی رو مچاله میکنه
اونم اینه که دلتنگ “حضور”ش شده باشی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلتنگی حال آدمیه که سر قبر عزیزش گریه میکنه و انتظار زنده شدن نداره، فقط گریه میکنه سبک شه و فراموش کنه …!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یواشکی دلتنگی کردن قشنگ تر از وقتی عه که بهش بگی دلتنگشی ولی جوابی نگیری​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب با تمام دلتنگی هایش اما
یک بخش خوب هم دارد؛
این که دلت ” فقط ” برای یک نفر
تنگ می شود…​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
واژه ها
قد نمیدهند
ارتفاع دلتنگی ام را​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ماه من!
ای کاش از دوست داشتن ها هم رأی گیری می شد
و از صندوق دل تو هم من بیرون می آمدم
ای کاش صندوق دلتنگی هایم برای همیشه
مهرش با بوسه ل*ب های تو باز می شد​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین