به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

متن دلتنگی| انجمن کافه نویسندگان

خسته میشه از زندگی!
کسی که جسم و روحش باهم اختلاف سنی داشته باشه!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم و در
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی تلخ ترین…
خواب من است!
خسته ام خسته از این خواب بلند​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی آنقدر دلم از زندگی سیر میشود که میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم
و رویش دراز بکشم آرام و آسوده ، مثل ماهی حوضمان که چند روزی است که روی آب شناور است​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد

، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد

و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …

آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی دو چیز را یادم داد :
آرزوی مرگ
مرگ آرزو​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دستمال که هیچ ، کل زندگی ام زیر درخت آلبالو گم شده است !​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی…
خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود
زندگی…
حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر
زندگی…
باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ
زندگی…
ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق
زندگی…
فهم نفهمیدن هاست​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی مثل دیکته است، هی غلط مینویسیم و هی پاک میکنیم،
دوباره مینویسیم و باز پاک میکنیم، غافل از اینکه یه روز داد میزند ورقه ها بالا…​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمی دانم چه کسی !
دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفت
که دیگر نمی افتند​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا