متن دلتنگی| انجمن کافه نویسندگان

تو زندگی خیلی از ما یه شبایی بوده که فقط خدا میدونه چجوری سر کردیم تا صبح​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

یک افسانه‌ قدیمی می‌گه وقتی انسانی روی زمین می‌میره و کسی نیست برای گریستنش، یک انسان دیگر تعیین می‌شه برای غمگین شدن.

برای همین هم هست که گاهی دلمون بی‌نهایت می‌گیره بدون اینکه بدونیم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تلخ میگذرد این روزها !
که قرار است از تو …
که آرام جانمی برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم…!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سخت است . . .
“او” کردنِ “تویى” که همه زندگى “من” بود !​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،
امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر…
فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد…​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی…​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــم
میدانــم بالاخره
یک روز
به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . . .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

یکی بود ، یکی نبود

من موندم و اون نموند

من دیدم و اون ندید

من خواستم و اون نخواست

من التماس کردم و اون نشنید

من هستم و اون رفته !

من خستم و اون …

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین