دوست داشتم هیچ‌گاه زمین نمی‌خوردم، شاید اینگونه می‌شد جلوی تجربه نکردن درد را گرفت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من دوستشان دارم، از تمام وجودم به تمام کسانی که می‌شناسم بها می‌دهم...
اما تا کی بی‌توجهی و بی‌بی‌ملاحضگی آنان را متحمل شوم؟
دیگر خیلی برای پیدا کردن آن دخترک دوست داشتنی قبل دیر شده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وجودم سرشار از حسرت و حسادت است و این تقصیر من نیست!
این تقصیر آنانی است که من را با رفتارهایشان اینگونه کردند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

می‌گویند کجاست آن دختر معصومی که به کمک می‌‌کرد؟
می‌گویم آن دخترک خیلی وقت است زیر غبار درد‌های شما دفن شده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب‌ها بی‌صدا هستند... شب‌ها سراسر پر از سکوت هستند و اما نه برای منی که حکم دیوانه بودنم کل شهر را برداشته است!
من در شب،‌ صدای تنهایی خود را می‌شنوم که فریاد می‌زند این زجر را تمامش کنم!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

در عالم سکوت شهر... در بی‌خبری خموشی...‌‌کسی اینجا حزن‌انگیز جان می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر گاه دانستی درد روح چیست،‌ هر گاه نتوانستی به کسی جز خود و کمر شکسته‌ات تکیه کنی...‌
آن وقت است که شاید بتوانی من را بفهمی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشمات قشنگترین سیاهی سرنوشتم بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏اونی که دیوونه وار عاشقتونه با هزارتا دلیل
و منطق قانع کننده قانع به جدایی نمیشه??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین